من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

عدس پلوها :D

ای تو روح اونی که ماروگول زد بریم مهندسی مخابرات.  مامانم گفت شیمی یا مثلا معماری . بابا گفت معماری. شوهرخواهرم گفت عمرا بذارم برق بخونی. دایی مامانم گفت فقط دندانپزشکی. خودم اگه یه کم شانس و شعور داشتم یه مکانیکی حتی موسیقی حتی نمی دونم مهندسی قدرت. ای خدااااااااااااااااا. من خوشبختم ولی وقتی به منجلابی که توش گرفتارم فکر می کنم چنان آهی از نهادم بلند می شه..... 

 

دیشب خونه زری خانوم (اسم مستعار) شب فیلم بودیم. برامون کشک بادمجون شیرازی پخته بود. من با افشین (همسر سابق) رفتم. افشین داستانها داره. جهانگردیه واسه خودش. کلی هم دوست دختر خارجکی داشته تا حالا. ولی کوله. دیگه اون بیچاره همه پسته های ایرانشو ورداشته بود آورده بود با یه شراب زیبا و یه پکیج آبجو. من خودمو بردم. درمجموع هیچکدوم نورمال نیستیم  ولی همش بگو بخند می کنیم به اضافه اینکه زری خانوم خیلی با سلیقه است و یه زمانی پرزیدنت و وایس پرزیدنت انجمن ایرانیا بوده. همشون یکی لنگه خودمن. تو عوالم خودشون. کسی از کسی بدگویی نمی کنه. اگه می خوان با هم باشیم با هم باشیم اگه نمی خوان با هم باشیم نباشیم. ولی فعلا دوست موندیم. بزرگتریم مساله مشترک هممون به دست آوردن تجربه های جدیده.  به اضافه اینکه ظاهرا اون پسره عدس پلوهاشو داده بود به زری خانوم. چون زری خانوم گفت ظرفتو پر از هوا برگردوندم! من گفتم چی؟ گفت هیچی هیچی!  خیلی خنده دار بود. بعدشم یه جا اسممو شنیدم که داشت می گفت من به این دلیل دیر اومدم که ویو رفته بود خونه لباس عوض کنه!!! اینجا یه مسائلی هست که نمی تونه باز بشه. عینکم تو ماشین سعید بودهو .... من اسممو شنیدم شاکی شدم چون من با افشین رفته بودم مهمونی و لباس عوض کردن دیگه خدا بود!  

 

فیلمش البته فیلمی نبود که من خوشم بیاد زیاد. head on یه فیلم ترکی بود.

  

این شلوارگرمه پامو می زنه می سوزونه. برم در بیارم. یارو تو ایران گفت نه این جنسش خوبه ولی همه پشم شیشه ها پای منو می سوزونه.  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد