امروز تو محله خودمون بیست دلارجریمه پارکینگ شدم حرصم دراومد. صابخونم با من لیز نبیسته که تکس نده هیچی الان به اسم من نیست. حتی نمی تونم برای پرمیت پارکینگ اقدام کنم. نمی دونم چیکارکنم. این خونه الانم خیلی قشنگه فوق العادست. به خصوص الان جون می ده واسه مهمون. حیاط بزرگ درختای بلند. حوضچه بزگ و قشنگ. لونه پرنده. سه تا تاب خیلی بزرگه خیلی.
ولی نه اینجا....
.I became more than ever convinced that it was not the sword that won a
place for Islam in those days in the scheme of life. It was the rigid
simplicity, the utter self-effacement of the prophet, the scrupulous regard for
his pledges, his intense devotion to his friends and followers, his
intrepidity, his fearlessness, his absolute trust in God and in his own
ission. These, and not the sword carried everything before them and
surmounted every trouble."
Gandhi
مامانم امیدواره که من خوب شده باشم چونکه موعظه کردن خیلی خوب بلدم. امروز به نقل از مریت گفتم. کانادا بهشته بهشت احمقان. به من چه مریت گفت. منم کلی کانتریبیوت کردم دیروز.
به ادم هیپی ظاهر نمیشه اعتمادکرد. آدم هیپی ظاهر گرونپوش نیست. یا بگی شیکپوش. یه پیرهن نخی گل گلی می پوشهکه دامنش با یه تیکه پارچه عین پیش بند تنگ می شه می چسبه دورش. هرچی از هیپی ها بدم میاد. خدایا توبه. موهاشم مدل خاصی نداره یا های لایت کرده باشه. ریخته دورش دوتا شاخشم بافته دورسرش.
دیروز خودمو پنهان کردم. کارن رییسمون میومد هی دوروبرم حلقه کاذب منو نگاه می کرد. منتطرم اخراج شم. دن خیلی باشخصیته. کلی چششو ازمن می دزدیدولی اونم مامور بود و فیونا. من دهنم قرصه. گفتم هیچکس حق دخالت و اظهارنطر در زندگی من رو نداره چون به بهای گرونی تموم می شهو نتیجه این شدکه جودی به همه گفته بود با این حرف نزنین. من تمام اینها رو تو نامه به یک نفر نوشتم و اونم بدون اجازه ارجاع داده بود به کلیه دپارتمانها.
اه حالم داشت دیگه بهم می خورد. حالا از کارن خوشم میاد ولی فیونا نمی دونم گروه دستش با کیه. فقط می دونم بار زیاد می ره و با چلسی می گرده. اه. درمورد مساله جریم شخصی یه لینک از ویکی پدیا فرستادم. به همون شخص و گفتم یک زن وظیفش خبرچینی نیست چون بنا برقران زنها برای بارورکردن ارزشها افریده شده اند. و این قصیه با خبرچین کردن زنها منافات داره. طرف رو تحت فشارگذاشتم. اونم به همه روسا گفت. دن اصلا خودشودرگیر نکرد. قبلا هم غیر مستقیم به من هشدار داده بود که بعضی ادمهای این سیستم: نام و نام درست رفتار نمی کنند. یعتی بدان و آگاه باش.
من امروز برای ایشون چندتا پاراگراف بسیار زیبا در ستایش علم ودانش و فراگیری اون فرستادم.
حالا بالاخره که اخراج می شم وقتی اخراج شدم میرم حای دیگه کارمی کنم. یا میرم ایران.
صابخونم بعد دو هفته به من تکست زده که تو اتاقتو اونطوری که بایدوشایسته بود تحویل ندادی. من واقعا نمیدونم بعد دوهفته این یعنی چی؟ من کلی از وسایلم مثل فن تلویزیون نمی دونم روتر اینترنت اینه و شمعدون و غیره براش گذاشتم. پنجاه دلارم اضافه تر دادم بابت اجاره. اصلا هم تو اون خونه راحت نبودم. راحت بودم ولی نه خیلی. بهش می گم بابا من هیچی به دیوار نکوبیدم. همه چیزام روزمین بود. دیگه چیکارمی کردم واست؟ حالا موکتو بشوردیگه. گفتم چقدردیگه می شه پولش بیام بدم بهم بگو. جوابمو نداد.
نمی دونم والا دوستم بود از یک طرف. همه ادمها مثل همند. نمی خواست پول بگیره فقط غرزد. امیدوارم. باز غرزدن شرف داره.