من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

عزاداری برای یک رویا

وای دیروز شام و شب فیلم خونه بهاره و مهدی بود. ما تازه ساعت ده نشستیم به فیلم دیدن.  

قرار بود یا سه رنگ کیشلوفسکی یا یه فیلم از ارونفسکی (هارون الرشید) ببینیم. منم گیردادم که اره باید requiem for a dream رو ببینیم. مهدی یه لبخندی زد گفت خوب ببینیم. افشینم گفت ببینیم. به کتی گفتم تو که هردقیقه داری با یکی تبانی می کنی الا با من تبانی کن! احسانم گفت هرچی این می گه ببینیم دهن مارو الان سرویس می کنه. حالا خلاصه مهدی و افشین و حالا احسان دیده بودنش قبلا. بعد ده دقیقه از شروع فیلم افشین بغل گوش من گفت این فیلمش مرگ آوره. منم به خنده گفتم یعنی مرگ بالا میاری اخرش؟ فکر نکردم جدی می گه. آقا یعنی یکساعت و چهل دقیقه دهن ما سرویس شد. بعد فیلم پسرا رو کردن به من می گن راحت شدی  افشین می گه خوبت شد؟ گفتم یعنی شماها می دونستین این چیه فقط به خاطر اینکه حال منو بگیرین یکساعت و چهل و پنج دقیقه این فجایع رو حاضر شدید دوباره ببینین!!!  دیگه همه افتاده بودن روی رد سرنگ رو دست و بازوی همدیگه می گشتن.

 البته فیلم استخونداری بود. رنکشم ۸.۵ .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد