امروز داشتم نگاه می کردم ازدواج تو اسلام چقدر ساده و بی پیرایه است. اصلا انگار هیچی نیست. فقط توافق طرفین. نگاه کردم پس تمام دوست دخترو پسرها یه جورایی فرقی با ادمهای مزدوج ندارند. مگر اون یک جمله چقدر می تونه شرایط رو عوض کنه واقعا؟ اینطوری شد که نسبت به بچه هایی که با هم زندگی می کنند احساس بهتری پیدا کردم. من به شدت به این نظریه خودم پایبندم که وقتی دیگران رو به خاطر کارهایی که نمی پسندم انتقاد می کنم بعد از مدتی خودم به همون طرز فکرها دچار می شم در یک قالب معقول و بسیار منطقی البته ! یا شایدم به نظر خودم اینطور باشه. برای همین فکر کردم باید لیبرال با دیگران برخورد کرد.
داشتم فکر می کردم همخونه بگیرم یا بشم. اونباری که دوستم اومد اینجا گفت چرا همخونه نمی گیری؟ تو که بچه خوب هستی. ولی مطمئنم بعدا خودش فهمید که اینطور نیست یه چند روزی میشه یعنی از روز سه شنبه که خونه یکی از دوستام دعوت بودم یا شاید از روز بعدش. یهو به فکرم خطور کرد. دیروز به پگاه گفتم. گفت خوب چرا که نه؟ جدا این تفاوت ادمهاست ها که بعضی ها اینقدر جمع گرا هستند و بعضی ها اینقدر فردگرا. خونه من شاخص خونه یه ادم فرد گراست. پراز لوازم رفاه شخصی. باورتون نمیشه. تمامی انچه یک انسان برای رفاه لازم داره پیدا میشه. از انواع پتو و بالش و سازولوازم الکترونیکی متنوع و کابلهای متفاوت بلندگوهای استریو و میزها و صندلیها و فوتان و ....
خداوند ما را در تمام امور زندگی هدایت بفرماید
امین