من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

زندگی بر بالای ابرهای ابرزار

پی اچ دی نمی خوام حالا. کار می خوام. از کارای بی معنی خسته شدم. این دوره زمونه ای نیست که کسی دانشگاه بمونه مگه واقعا پرکار/ علمی یا درسخون باشه. واسه من که اصلا معنی نمی ده. من جایگاهمو تو جامعه گم کردم. کجا هستم و کجا می خوام برم و به چی می خوام برسم.


پ.ن. دوستم دوباره مفقود شده. به نظرم می دونم کجاست. شایدم نمی دونم. حق داره ازم بدش بیاد اگه اصلا به فکرم بیفته. شایدم نیفته. واسم مهم نیست. وقتی که بمیریم هزاران هزار سال وقت داریم فکر کنیم به مهملات. 


خدایا یه خاکی بر سرم ریختم تو راهنمایی کن. تو بزرگی.

امین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد