من امروز رفتم جیم کلاس low impact. قبلا نگفته بودم من در کلاس یک عنصر فاجع برانگیزم. چون هر کلاسیو یه دفعه فقط می رم. از وسطش می رم. بهم می ریزم. بعد جالبیش اینه که همه کانادایین و بسی خوش اخلاق. منم که قیافم تابلوه. میان بیچاره ها همه کار واسم می کنن. امروز ولی همه سن بالا هم بودند. گفتم ماشالا چه خوب اومدن اینجا ورزش می کنن. خود مربی کلاس بالای شصت و پنج بود و کلی خوشحال و سرحال. گاهی هم می رقصید و عشوه هم میومد خیلی نازبود. گل بود. با منم چندبار شوخی کرد من خندیدم فقط چون واقعا نمی فهمیدم چی می گه یا منظورش چی بود.
بعدش رفتم عین ادم تو ترک دویدم فقط یه ان گفتم بذار واسه امروز بسه یهو فشارمشارم نیفته این وسط جلو ملت ازحال برم.
کلا خوبه جیم. افرین ونوس افرین بچه ها
امشب با یه عده از دوستا م رفتیم رستوران. یه رستوران ایتالیایی خوشگل با غذایی مزخرف. ولی از اونجایی که اینا گل بودن به من که خوش گذشت. فکر کن همه راس ساعت 8 دم در رستوران بودند. خیلی جالب بود. ما خودمون ده دقیقه دیرتر رسیدیم. گفتند به من که برنامه ریزیم خیلی خوب و عالیه. چون همه اومده بودند!! هیچی دیگه خوب بود در هرشکل. من به صورت دوره ای به این نتیجه می رسم که توهم دارم. چونکه امروز همه عین فرشته ها رفتار کردند!
دعای شب پنجشنبه:
خدایا به اموات ما که در بدن خاکی شان اسیر نیستند لذت زندگی ازادانه و عشق را عطا بفرما. خودمان را هم از همین نعمت بهره مند بفرما و مارادربهترکردن جهان افرینش مددکن.
امین
یه انرژی زیادی نیاز دارم که ازجام بلند شم. صبح می رم افیس باید یه مشت ایرانی نچسب ببینم می رم کافی همینطور میام فیس بوک یهو دیگه احساس می کنم تمام انرژیم از تو بدنم کشیده شده. به خودم می گم خوبه ملتو می شناسی. بعد می گم خوب که چی واقعا. یه مشت نفهم. کاش نمی شناختمشون. ادم بعضی وقتها فکر می کنه مربی مهدکودکه بیشترتا رفیق. اه حالم بهم خورد. دامپ شدین همگی. منم یه جوری خودمو از رو کاناپه بلند کنم.
من الان دارم سالاد ماکارونی می خورم که اشتباهه. چون ناهار خورده بودم ولی سالادش خوشمزه است. رفتم امروز جیم که بدوم ترک به خاطر مسابقات شمشیر بازی بسته بود . یه ذره نگاه کردم. ببعد اومدم که لباس بپوشم وبرم یه فرشته دیدم. یعنی طبیعت از تمامی انچه که در پرتره های زیبای قدیسین هنرپیشه ها فرشته ها حتی عروسکها وجود داشت زیباترین رو به این دخترک هدیه داده بود. البته جلوی اینه ایستاده بود داشت ارایش می کرد ولی من یکی دوبار که دیدمش مبهوت مونده بودم که فتبارک ا...
هنر طبیعت فرای تصور است

آدمیزاد وقتی می میره خودش به مرگ خودش راضیه. مرحوم جانی کش می فرماید:
Of death over life
اینه زندگانی ما. از هیچ و پوچ. از حرص و طمع زیاد . از دوست داشتنهای بی حاصل که می برتمون به سمت زیاده خواهی و استهلاک. نه راه پیش داری نه راه پس. در یک نقطه از زندگی هست که از همه طرف محاصره شدی. اینجاست که می فرماید:
I wish I was dead
I hung my head
I hung my head
نقطه توازنی وجود نداره. هر انتخابی تو رو به سمت یک بی نهایت و یک شر می بره. زیرا دنیا همه از شرارت ساخته شده. شرارتی که برپایه نیاز ادمها بنیان گذاری شده و زیرکانه تو را در خود اسیر می کند.