من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

زندگی در بیشه زارادامه پیدا می کند..

وای خونم مرتب نمی شه. اینقدر من وسیله و ات اشغال دارم تا 6 سال دیگه هم اینا نظم نمی گیرند. تازه همشم وسط کار سرم به یه چیز دیگه گرم میشه. مثلا یه کاتالوگی وسیله ای چیزی که چند وقت گم بود پیدا  می شه. یا اینکه کلا تصمیم می گیرم تغییر دکور بدم و قابامو عوض کنم. بعد کلی آشغال ازتوش درمیاد یا تمیزکردن آشپزخونه (تستر واسه اولین دفعه!!) مایکروویو! و.. وسطش موهاتم رنگ می زنی همه جا رنگ می ریزه!! 

دیروز رفته بودیم بایبل. دوباره ار اول شروع کردیم. چون فاطمه دفعه اولش و شرلی می گه خوب هربار شروع کنی چیز جدیدی ازش درمیاد. من یه ذره حوصلم سر می ره ولی خوب سعی می کنیم متنوعتر برگزار کنیم. ما سرکتاب لوقا موندیم همینجور. هر دفعه دوتا سوره می خونیم. می دونین قضیه اینه که حتی تو همین انجیلهای به شدت تحریف شده چندجایی می گه خداوند با ابراهیم پیمان و فرزندان او برای نجات ادمیان پیمان بست. خوب معلومه منظورش حضرت محمده. اصلا خیلی تابلوه. اینهمه تحریف کردن باز م تابلوه. این holy spirit  رو ورداشتن همه جا به جای اسم محمد گذاشتن و شده یه شخص ثالث دروجود مسیحیها. برای من جالبه. هر دفعه هم اسم پاول رو می بره من تو ذهنم بقیش میاد ی  Paul the deceived! ولی خوب گوش می  کنم. منطقا اینا باید بفهمن دین ما کاملتره. چون به نظر اینها امساک و نمازوروزه و (اون برنامه هست ملت تو مسجد می شینن چندروز) اونو هم انجام می دن. از خودشون درآوردن یا از مسلمونا کش رفتن. خوب ما که داریم این چیزا رو. منتها اون میگه پال اومد گفت لازم نیست دیگه. لاطم نیست ختنه  کنید. ماها همه به واسطه جیزز به بهشت می ریم و فقط باید از حضور خداوند در زندگی لذت ببریم. همه می دونن ختنه چقدر به بهداشت کمک می کنه. خلاصه اینا در هر صورت کم از مسلمونا نیاوردن و انجام می دن فقط دلشون خوشه. هه هه هه

روز شکرگزاری

من دوباره جمعه ها با شیرلی مطالعه انجیل می رم. باورتون می شه که ایرانیهایی که بهش قول داده بودن بیان هرگز جواب ایمیلش رو هم ندادند. الان طوری شده که من اصلا به ایرانیها نمی گم که بیان اصلا کاری به کارشون ندارم. مگر اینکه بدونم ادمهای خوش نیتی هستند. ادمهای خوش نیت بهترین ادمهای دنیان. به مذهبم ربطی نداره. بی مذهبم هستن. ولی وقتی می ریم کلیسا مودب می شینن گوش می دن. اهل مطالعه ان. اهل تفکر و کارگروهی و خونواده.همین واسه بودن در یه کامیونیتی کافیه.


دیگه اینکه مسیحیها ما رو دوست دارند چرا؟ یکی اینکه از قیافمون خوششون میاد و مهمتر اینکه ما خاورمیانه ای هستیم و  مسیح خاورمیانه ای بوده!!!! مسیح هرگز چشم ابی و موبور نبوده خودشون می گن و خودشون می خندن و زندگیش هرگز شبیه اروپاییها نبوده بلکه به ما شبیه بوده به اجداد ما. حالا فکر کن از بین انسانهای خاورمیانه به جز ایرانیها هیچ کس با اینها رفت و امد نمی کنه عرب که خیلی کمه و خوب فقط میمونه ماها.


وای امروز برنامه کلیسا عالی بود. اینا برنامه هاشون همه میوزیکاله. سرود و گیتارو باکسو پیانو. تیم و سارا دختر وپسر شرلی گیتارو باکس می زدند خواهرش پیانو والبته یه اقاو خانومم اواز می خوندند. ما هم اوازمی خوندیم یعنی همه باید بایستند و از روی پاور پوینت اواز بخونن. عالی و قشنگ بود. ناهارم بوقلمون و مخلفات خوردیم جاتون خالی.

اتفاقیه که میفته!!!!

وای خاک تو سرم. من افشین رو تا حالا سه بار خونم دعوت کردم دوبارش کنسل شده بار سومش فرداست. فردا هم ما دعوت شدیم جایی. وای. واقعیتش جواب دعوتمو نداده بود من فکر کردم رفته شمال  ساسکاچوان برای تعطیلات. حالا الان که انلاین شده فهمیدم انگارنرفته. حالا چیکارکنم؟ از طرفی من می خواستم بهش بگم برای مهمونی فردا اونم با ما بیاد ولی چون فکر کردم نیست یکی دیگه از دوستامو جایگزین کردم. اوه اوه چه شود. حالا اگه فردا زنگ بزنه چیکارکنم؟ بگم نیا؟ داشتم فکر می کردم بگم بیاد با هم ناهار بخوریم صحبت کنیم بعدش من برم مهمونی. اصلا روم نمیشه خداکنه زنگ نزنه هم من گناه دارم هم اون. این بیچاره دوباره برگشته. همین کارا رو می کنی که این بندگان خدا وحشت زده از بیشه زار فرار می کنند. 


خدایا مرا سبب پریشان احوالی بنده هایی که بی خانمان هستند قرار نده

آمین

زندگی من زندگی خوب من!

من عاشق اینم بشینم پای اینترنت الکی از این وب سایت به اون وب سایت لباس ببینم. خیلی مسخره است. اونوقت در همین اثناها یه دختر پسره که اینجا رو اعصابن عکساشونو می ذارن فیس بوک. انصافا اینا خدمت بزرگی در معرفی حیات وحش و طبیعت شمال بیشه زار انجام دادن. منظرهای سرخ سرخ تشکیل شده از ابرو باد و دریاچه. زیبایی غروب افتاب. گله گوزنهای زیبا و بعد عکسهای خودشون مغرورو سربلند. بایدم باشن. پی ار که دارن. سیتی زنی هم که می گیرن. پولم که زیادو بیکارم هستن. خوشم که هستن. چمدونم والا هروقت این چیزا رو می بینم می گم خاک بر سرت ای ویوی بی عرضه. ولی باز یه دقیقه می شینم پای اینترنت می گم بذار این لندر اند رو هم بچکم یا ریکیز یا هالیستر یا سی ارز یا فوراور یا هر چی که به ذهنم برسه یا ایمیلش بیاد. اینطوری میشه که هم افیس جدیدم که میاد چت کنه حال حوصله ندارم و بعد چون به استادم قول دادم حل مشقاشو بهش ندم می پیچونم و اینجوری در مجموع می پیچونم و کمی هم راهنمایی.


خوب باشید.

خوابهای خوب ببینید

بای


واقعیات ترسناکتر از رویا

از صبح اینقدر به این ویدیوی شکستن صندلی خندیدم دیگه احساس می کردم نفسم بالا نمیاد. ساعت شیش و نیم بود رفتم حموم معدم می سوخت بدجور. یادم افتاد نهار نخوردم. واقعیات میادجلوی چشمام. الان صدای بوق امبولانس با واقعیات قاطی شدن همه چی میاد جلوی چشام.

خدای گناهان ما رو ببخش و بیامرز.

آمن