من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

میان زمین و اسمان


کتابها پیداشد. کلی به همه غصه دادم تا دعا کنن. دنبال خونه و ماشین و کار می گردم.هنوز... 

انفقاد

استادم یه کتابش پارسال گم شد زیر اسم من بود. امسالی دوتا دیگه هم علاوه بر قبلیا گذاشته زیر اسم من که من اونا رو ازش نگرفتم. حالا چیکاااااااااااااررررررررکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

 

پ.ن چرا اینقدر ملت دوست دارن با ادمهای خنگ و کم فهم رفت و امد کنن؟ می دونی کم فهمی برای خیلیها جالبه چون معادل کم سن و سالیه. اونایی که اینجوری نیستن چرا اونجوری نیستن؟ یه چراغی تو سرشون هست. 

 

خدایا یه رحمی به من بکن. سه تا کتاب زیراسم من مفقود شده.

دردسر

اوه اوه اوه اینجا یه پسره که من نمی شناسم بهم پیله کرد. یارو ته داغووون. یعنی خدا زده بودش. یه رفیقی ما داریم گفت حالا یه بار باهاش برو اشنا شو. بابا صدرحمت به ادمهای باشخصیت زشت. اگه زشت باشه بهش خیره نمی شی ولی این لات بود بدون اجازه اومد دپارتمان دنبال من راه افتاد منم سگ محلش کردم. ایمیل زدفحش داد جواب ندادم ایمیلاشو فوروارد کردم به معرف گفتم جوابتو ازون بگیر (که تو رو انداخت به جون من) بیشعورن ملت بابا. حوصلمون سررفت انگار اینجا چهارراه گاراژداراس. من هیچ هیچ هیچ باقالی ای ام بارپسر ایرانی بیشه زار نمی کنم.

ماراتون

تو برفزار ماراتون بوده وای عکسهای ونوس که تو ماراتون شرکت کرده بود پر از هیجان زندگی بود. بیشترازین حرفی برای گفتن ندارم. یکی دوتا ایمیل زدم به دوست قدیمی. بدون جواب موند. نتیجه ای نگرفتم چون کم صحبته و ایمیلهای منم بیشتر حالت داستان وار داره. احساس می کردم در پاره ای زمانها ایمیلها واخبار جزء وظایفم تعریف شده نه به عنوان لطف. خیلی چیزها کم کم جزء وظایف ما تعریف می شه وقتی رواابط از تعارف بیرون میاد. هرچند که با هرکسی اصلا نمیشه حرف زد. اوه اونم تو اشل ماها پس اگه ماها با کسی حرف می زنیم و داستان می بافیم طرف حتما ادم حسابیه لابد.یاد کتابهای الکترونیکی افتادم. عالین عالی. بیشتر از هرچیز الکترونیکی دیگه پربارو پر معنان سبک هستن و جذاب.  


چمدونم هنوز برعرصه حال پخشه.