من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

مسیح

 

 

مسیح را نکشتند....  

همانا به دروغ گفتند ما مسیح پسر مریم رسول خدا راکشتیم 

درصورتیکه او رانکشتند و نه به دارکشیدند ... 

مسیح رانکشتند بلکه خدا اورا به سوی خود بالا برد و او همه کارش ازروی حکمت است 

سوره نسا حوالی ۱۵۷ 

 

و یاد کن آنگاه که خدای عیسی ابن مریم گفت آیا تو گفتی که من و مادرم را دو خدای دیگر سوای خدای عالم اختیار کنی؟ 

: عیسی گفت من به آنها هرگز چیزی نگفتم ..... 

اگر آنها را عذاب کنی بازهمه بندگان تواند واگرازگناه آنهادرگذری بازتوانا ودرست کرداری... 

 

مائده حوالی ۱۱۶ 

 

امروز بایبل دیسکاشن داشتیم. خیلی خوب بود. من همیشه بعدش میام قرآن می خونم. ولی اقلا جری اینا  تثلیثی نیستند فقط مسیح روپسرخدا نوشته تو کتاب لوک. ولی خدا رو فوق بشر می دونندومسیح روبشر. ازاین لحاظ فکر می کنم موحد باشند.  

 ولی خوب فکر می کنند یعنی براشون مشتبه شده که مسیح رو به صلیب کشیدندوکل باورهای مسیحیت از اونجا منشا می گیره...

  

 

زندان

امروز با بچه ها رفته بودیم یه برنامه ای. بعدش قضیه زن کانادایی برای مهاجرت و اینا شد. دوستم می گه بابا زن کانادایی یه مرحله از دوست دختر کانادایی سخت تره. بعد کلی می خندیدیم اون یکی می گه خوب وقتی باهاش دوست می شی شرط کن که باهات ازدواج کنه. بعد اون یکی می گفت حالا می فهمم دخترای ایرانی چی می کشیدن که فقط به شرط ازدواج دوست می شدند. هاهاها 

چقدر دلم هوای یه ایران صاف و تمیز با آدمهای باحال و یه خونه بزرگ و رفاه و هوای عالی و غیره رو کرده. امروز داشتم به این دوستم کارلوس که لیسانسشو ایران گرفته می گفتم.  

ایران برای من زندان شده هیچ دردی بدترازاون نیست که وطنت بشه زندونت.

تناقض ارزشی

من تو همه ارزشها دچار تناقض شدم. دقیقا تاثیرمحیطه (یعنی تاثیر ذات خرابه در محیط مناسب). الان داشتم لباس عقد دوستمو می دیدم خیلی قشنگ بود اما با خودم گفتم این جذاب نیست (به جای لغت جذاب از واژه زیبا و مستهجن دیگری استفاده کردم. 

چه می دونم والا. اینجا یقه ها همه بازه بعد زیر سینه تنگ می شه لباسها همه چسبه شلوارها همه استرچه. انگارچشم آدم به تنگی عادت می کنه. 

  

قسمت خوب قضیه: نیم پوتینهای جدیدم رو زمین قرچ و قوروچ نمی کنه. ازسیرزخریدم. یه جفتم از اون payless خریدم که بامزه ان ولی قرچ قرچ می کنه.  the north face رو از تنبلی از تو انباری درنیاوردم. اونموقع که خریدمشون فکرکردم از بی کفشی دارم می میرم. با همین پاشته های یه سانتی احساس خوبتری دارم رو زمین. 

 

ناهار پیتزا هات مهمون شدم. دلیلشو بعدا می گم.

باید صبور باشی خیلی صبور

رفتم بایبل دیسکاشن. عاشقشم. این دینهای الهی همه جذابن و همه یه چیزن. یعنی مسیحیا هم می فهممن ما دین خودمونو داریم. من حتی فکر می کنم اونا براشون مهم نیست اگه بعد مسیح هزارتا پیامبردیگه هم ظهورکرده باشه. مهم اینه که اجرایمانشون روگرفتند ونسل جدیدشون هی بیشتروبیشتر آگاه می شن و به نظرم به افکارو تعالیم اسلامی نزدیکتر می شن. شایدم واقعا مسلمون باشن ما نمی دونیم.

مودب

هم آفیسیم میاد به من تعارف می کنه ولی من هرچی میارم خودم می خورم. حال ندارم برم تا سرمیز اونا.