-
خبرخوش
سهشنبه 20 بهمنماه سال 1388 04:51
خبرخوش اینکه بنده امروز از جیم سرای دانشگاه بازدید نمودم. منتها چون من دانشجوی این دانشگاه نیستم باید برای جیم پول پرداخت کنم که نمی کنم. پس قرار گذاشتم که نرم. اما مریم قراره به هر ترتیبی هست منو ببره وامروزم بیچاره تک تک دستگاهها و سوراخ سنبه ها رو برای من توضیح داده. موضوع اینه که اتوبوس کارتی شده و از لحظه ای که...
-
ماجرای امشب
شنبه 17 بهمنماه سال 1388 09:51
الان یه ربع بیست دقیقه میشه که رسیدم خونه ساعت ۵ دقیقه پس از نیمه شبه .کجا تشریف داشتم. سفر برفی. امروز از روزهایی بود که ماجراجویی زندگیم کم شده بود این بود که با مهسا تصمیم گرفتیم پیاده تا والمارت بریم و همینکارم کردیم. ساعت هشت و ربع که از دپارتمان مهندسی ( به سرپرستی اینجانب) پیاده راه افتادیم و از جاده های...
-
دوباره راجع به غذا
جمعه 16 بهمنماه سال 1388 01:25
ویتنامیها آدمهای بسیاربسیار خوبین. وهمشونم خوش اندام هستن. مهمترین دلیلش اینه که به تعذیه شون خیلی اهمیت میدن. مثلا شکر اصلا نمی خورن. استاد من ناهار موز می خوره. حتی یکی بود ناهار گوجه فرنگی می خورد. غداهاشونم فوق العاده بدمزه است . من روزی که خونه استادم دعوت بودم بیشترین آبجوی عمرم رو خوردم. چون هیچی از گلوم نمی...
-
تحریم
جمعه 16 بهمنماه سال 1388 01:25
یه قهوه دوبل شکروکرم یا نوشابه یا حتی آبمیوه در طی روز به شدت چاق می کنه. من نمی دونم واقعا چیکار کنم. تو ایران خیلی مواظب بودم. اینجا یه مدت عین خیالم نبود. تو خونم پراز بیسکوییت و شیرینیه. می گم اگه یه وقت مهمون اومد . حالا هی تصمیم می گیرم قهوه نخورم باز یه چیزی میشه میرم با دوستان تیم هورتونز. الان ناهار با بچه ها...
-
همه چی آرومه همون آهنگ جواده
سهشنبه 13 بهمنماه سال 1388 20:50
با وجود اینکه دیروز کلی دادو فریاد کردم تپش قلب گرفتم کولی گری و غربتی بازی درآوردم و شاکی شدم که چرا به من نگفتین ولی امروز خوشحالم که می بینم هما و بابک خیلی وقته یعنی چندماهه که با هم تو برفزار هستند. حالا دیگه هما تنها نیست. تابستون اونجا حتما برای بابک فصلی به یاد ماندنی خواهد بود. گفتم تابستون دلم هواشو کرد بیشه...
-
لبه تاریکی
دوشنبه 12 بهمنماه سال 1388 01:37
بابا دیشب می گفت VOA و BBC رو نمیشه گرفت چون پارازیت شدید روش انداختن. سپیده خونه من بود گفت می دونی برای سلامتی چقدر مضره؟ حقیقت قضیه اینه که بنده به عنوان مهندس مخابرات بی سیم!!! نمی تونم اظهار نظر کنم که حتما مضره. یه سیگنال رو اون باند می اندازی که سطح سیگنال اصلی به تداخل بیاد پایین. حالا بعید می تونم توان خیلی...
-
شرح حال
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1388 23:30
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
-
صورتی خامه ای / گردویی/ خامه ای/ صورتی .....
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1388 00:02
توپ فوتبال خامه ای صورتی گردویی یکی از کادوهای تولد رضا بود. به قدری خوشمزه بود که هیچ جوری قابل فراموش کردن نیست!!!! حالا هرکی تولدش باشه رز براش می پزه. این بار اولیه که دلم می خواد تولدم زودتر باشه
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 بهمنماه سال 1388 20:47
من دیدم یه سری این تست رو تو فیس بوک دادن و درست دراومده حال کردن. چونکه ما کلاسمون از سطح فیس بوک بالاتره نتیجه رو می ذاریم اینجا که بمونه. ونوس تو هم بده که معلوم بشه کی هستی در ضمن من و اورانوس چون در یک روز متولد شدیم واسه هردومون صدق می کنه . April Active and dynamic. Decisive and haste but tends to regret....
-
دودرکردن ملت
سهشنبه 6 بهمنماه سال 1388 00:14
من هروقت مهمونی می گیرم یا با یه عده قرار می ذارم بای دیفالت دارم دشمن سازی می کنم. همیشه یکی هست که غر بزنه پس چرا من نه و بعد دلش جرینگی بشکنه. البته ونوس می گه مهم نیست چون من و ونوس هرروز یه فصل ور می زنیم. به پسرخاله هم گفتم اونم مثل ونوس یه جورایی مشاورخانوادگیه. اونم گفت بی خیال ایرانیا همیشه شاکین تحویل نگیر....
-
من مردم
چهارشنبه 30 دیماه سال 1388 22:41
من خیلی وقتا فکر می کنم که در واقع مردم. خیلی برام عجیبه. اینجا منو یاد هتل کالیفرنیا می اندازه. آدمها آزادند. ما ها آزادیم تا بی نهایت. دیشب یه دفعه استرس گرفتم. با اینهمه تفاوت با اینهمه آزادی ما داریم کجا می ریم؟ دوباره خواب ایرانو دیدم. چمدونهای گم شده فامیلهای غریبه شده عکسهای تو آلبوم. پ.ن بار جای خوبیه چون میری...
-
اوتار
دوشنبه 28 دیماه سال 1388 17:28
ونوس جون ما دیشب رفتیم سینما اوتار سه بعدی رو دیدیم بالاخره. البته چسبیده بودیم به پرده. باید یک ساعت زودتر می رفتیم جا می گرفتیم. جات خیلی خالی بود. بعدشم رفتیم همبرگر زغالی بیشه زارو خوردیم که باز اونم جات خیلی خالی بود. هوا هم خوب شده. برگرد.
-
فلسفه منطق
جمعه 25 دیماه سال 1388 21:48
مهمترین دستاورد آدم در قبال بقیه آدمها اینه که اونها رو همونطوری که هستند بخوایم و هی دستورالعمل تو دلمون یا ذهنمون یا به زبون صادر نکنیم. تا زمانیکه کسی به طور عمد نیومده به ما آزار برسونه همونظوری که هست باید قبولش کرد و احترام گذاشت. یه مساله دیگه هم اینه که آدم هرچند وقت یه بار بد نیست بره بار بشینه حالا چه مشروب...
-
برای ونوس
پنجشنبه 24 دیماه سال 1388 20:37
من از ونوس بابت خوندن همه پستها و عرض نظرهای باحال تشکر می کنم. ایشالا میام برفزار تو بهار و می خندیم. اون موقع دیگه برفزار یه چمنزار زیبا و دلپذیر شده:)
-
اولتیماتوم
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 07:36
دوستان عزیزی که به ایمیل من جواب نخواهید داد توجه داشته باشید که اگر این جواب دادن برای شما دردی در باسن تلقی می شود!!!! دیگر نگران درد آن نخواهید بود. زیرا دیگر از شب فیلم چهارشنبه سوری و هیچ نوع گردهمایی دیگر خبری نخواهد شد چون یک نفر آنجا نخواهد بود که پیشنهادش را بدهد هرچند که ترو خشک با هم می سوزندولی ما اینجا...
-
سینما
سهشنبه 22 دیماه سال 1388 22:35
مریم به من تلفن زد که سریع برم برای امشب بلیت سینما رزرو کنم ساعت ۸. من تا رفتم لانج ناهار خوردم و برگشتم پشیمون شدم. دیدم ساعت ۸ حسش نیست. نمی دونم چرا حسش نیست ولی من باید یه برنامه ای رو از دو روز پیش بریزم. اولش فکر کردم برای روز شنبه باشه بعد که دیدم گفت امروز حوصلم نکشید حالا می گن چقدر این ویولت کسل کننده و...
-
هنرو بچه بازی
شنبه 19 دیماه سال 1388 11:27
هنر چیز خوبیه. هرچند بعضی از دوستای من معتقدن آدمهای هنری خیلی مزخرفن. من فکر کنم آدمهای هنری ربطی به هنر ندارند. هنر شامل همه چی می تونه باشه. هرچیزی که یه محصول قشنگی رو نتیجه بده. حالا ما درمورد هنر حرف بزنیم دوستامون یاد منجوق وملیله دوزی میفتند چراشو من نمی دونم. مامان من از بچگی دوست داشت ما یه هنری داشته باشیم...
-
اه؟
جمعه 18 دیماه سال 1388 23:04
رضا الان زنگ زد... می خندید فقط گفت یعنی تو اگه زندگینامه تو بنویسی پرفروشترین کتاب دنیا میشه.
-
آخ آخ استرس
پنجشنبه 17 دیماه سال 1388 22:48
دل پیچه و تب و لرز گرفتم.
-
ویولت
پنجشنبه 17 دیماه سال 1388 20:47
تاکسی با ویولت از نزدیک دوست نمی شد به میزان گیج کنندگی او پی نمی برد . به جز مازول که می توانست به خوبی و بی غرض او را برای دیگران توصیف کند بقیه احتمالا درگیر می شدند. به نظرشان ویولت در هیچ قالب توصیفی گنجانده نمی شد غیر خطی بود و این خوب نبود یعنی برای آنها خوب نبود برای بعصی ها جالب بود برخب او را دیوانه می...
-
تقوا
چهارشنبه 16 دیماه سال 1388 21:34
تقوا در بیشه زار هیچ تعریف خاصی ندارد. از نظر ویولت تقوا یعنی کاری انجام بدهی یا ندهی که مبادا دچار احساس عدم راحتی بشوی. حالا ویولت مانده بود چه کند. چون حوصله اش بدجور سررفته بود و به آنها که روی دیوارش شروور می نوشتند بدوبیراه می گفت. یک زمانی همه را ناپدید کرده بود و اینقدر صبرش پایین آمده بود که هرکس بعد صدسال یک...
-
تویوتاو ورسا و هندا برید جلو بوق بزنید
چهارشنبه 16 دیماه سال 1388 01:11
من اطلاعاتم راجع به ماشین صفره چون تنها چیزیه که بهش فکر نمی کنم منتها بروبچ مکانیک مدام در حال خریدو فروش ماشین به سر می برن. بعضیهاشونم سوار می کنن حتی! تنها چیزی که الان یه ذره می دونم اینه که سه تا سازنده عظیم هست تو دنیا آمریکا /آلمان و ژاپن . توی بیشه زار و برفزار فقط ماشین آمریکایی جواب می ده یعنی مثلا کاوالیر...
-
دوستان فرهیخته
دوشنبه 14 دیماه سال 1388 21:25
رضا یک متن بلند در مذمت کار دوستان فرهیخته که در سایتهای جوک عضو می شن و جوکها همه به ترکی و رشتی و .. عملا دارن به ایرانیها توهین می کنن نوشته بود. من اولش احساسی نداشتم پایینش زدم بی تربیتای لوس دیگه شورو شنبیلشو درآوردن. رضا می گه خوب تو نمی فهمی چون برات نساختن تا حالا. ولی من یه روز رفتم که ببینم جوکها چیه دیدم...
-
همینطور الکی
دوشنبه 14 دیماه سال 1388 20:59
با کمال مسرت به بنده ویزا ندادن. چندتا فحش خواهر مادری البته اجرتون با امام حسین حسش نبود. یعنی ...شد به تعطیلات بنده که به ایران نرفتم. .دیشب داشتم تو تیم هورتونز افاضات می فرمودم که بنده در ایران وضعیتی بسی بهتر از اینجا داشتم و لی اینجا هیچی که نیست حتی اکیژن گناه هم نیست!!! ما هم موندیم لای زرورق!!! دوستان فرمودند...
-
روز من
یکشنبه 13 دیماه سال 1388 19:55
من خیلی تاخیر فاز توی جواب دادن تلفن و ایمیلهام دارم. رعایت ادب می کنم که هرچه زودتر جواب بدم ولی اینطوریم کلا . فکر کنم نباید از دست دیگران هم دلخور بشم اگر پیش بیاد که ایمیل جواب نده. هرچند که دیگه روی چنین شخصی حسابی باز نمی کنم. البته در مجموع بیشتر به خودم باید بگم. خودمو تو خونه حبس کردم چندروزه (نه به معنای...
-
موسیقی
پنجشنبه 10 دیماه سال 1388 19:18
ویولت دیشب خواست کمی ادای خواننده های سوپرانو را دربیاورد. اولش فکر کرد ممکن است حنجره اش پاره شود و لی بعد دید قلق دارد. ویولت البته هنوز نفهمیده خواننده بودن چه حسنی یا استعدادی می خواهد چون موسیقی اصل است و آوازفرع. این را بیشتر از پانزده سال پبش یادگرفته. دوتا فیلم کوتاه از ویولون زن اکراینی در فولک فستیوال و...
-
به مناسبت ولادت حضرت مسیح
دوشنبه 7 دیماه سال 1388 11:53
مقدمه: مجموعه زندگی ویولت از خودش به علاوه خودش تشکیل می شد. البته دوستانش تقریبا بهترین آدمهای دنیا بودند ولی ویولت هرگز ذهنش به اینکه باید با آنها چه کند مشغول نبود. این روزها که تعطیلات بود ویولت برعکس کمتر می خوابید و کمتر می خورد و بیشتر وقتش را به علافی در خیابانها می گذراند . زندگی اش به طرز شگفت انگیزی فاجعه...
-
ونوس جان ایران خوش بگذره
پنجشنبه 3 دیماه سال 1388 05:13
تا وقتی ونوس عزیز ازیران برگرده اینجا تنبلخونه میشه منم چند جایی دعوت دارم یکیش خونه استادمه. امروز اومد به من گفت ویولت یادم رفت بگم دوست پسرتم بیار! خودش از بس خوش تیپو عاقل و بالغه . من آخه دست کدوم بچه ننه ای رو بگیرم ببرم .رضا به شوخی گفت من میام اگه بخوای گفتم لازم نیست. هیچی دیگه همین. خدا به ویولت کمی اراده...
-
کریسمس برای ویولت زیباتر می شود
جمعه 27 آذرماه سال 1388 05:30
امروز که ویولت از دانشگاه برگشت طبق معمول سراغ صندوق پستی اش را گرفت. یک بسته بزرگ از لای درزهای صندوق نمایان بود. ویولت با عجله درش را باز کرد و بسته را برگرداند آدرس پشت آن ونوس از خیابان مارخام برفزار بود. ویولت از خوشحالی داشت خفه می شد. وقتی که تی شرت زیبا رو به تن کرد خوشحالی اش چندین برابر شد. ونوس عزیزم دوستت...
-
تساوی در برفزار
یکشنبه 22 آذرماه سال 1388 20:55
ویولت از روی عکسهای فیس بوکی متوجه حقانیت واضعین تفکیک زن و مرد در پوشش سر شد و بار دیگر به آیین دردسر زایشان ایمان آورد. آنچه او به چشم می دید واقعیتی بدون کتمان بود که هرچه قدر زنان با حجاب سوسولی زیباتر می شوند مردا با همان حجاب مضحکتر به هرحال در برفزاز همه با هم مساوی بودند و نه تنها سرو بدنشان بلکه صورتشان را هم...