من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

برنامه ها و زندگی درهم و برهم /خوب اما شخصی

دوتا از بچه ها رو از فیس بوکم  پاک کردم طبق معمول به شکل دوره ای. خوب حوصله ندارم ادمایی که خوشم نمیادو نگهدارم. وای الان اکیپ دوستاشونو دیدم وایستادن سه ساعت سلام و احوالپرسی من اصلا از بس ندیده بودمشون نمی تونستم دونه دونه تجزیه تحلیل کنم. برگشت یکی از پسرا گفت روابط اجتماعیت خیلی افتضاحه. گفتم بابا من شماها رو ندیدم هزار ساله یکی از ایران برگشته یکی ازدواج کرده یکی نمی دونم جشن گرفته اینهمه رو دارم فکر می کنم. خلاصه صحبت کردیم بعد دیگه من دررفتم. حالا الا ن اعصابم خورده.  

 

دست از سر من وردارین ولم کنین. من هزارساله از دست ایرانیا دارم فرار می کنم هزارساله. دست از سر من بردارین عین زالو به زندگی مردم نیفتین. اه. 

 

پ.ن فکر کنم دارم دیوونه می شم.

No freedom No

who says there is freedom in Canada or other parts of the world, everywhere you go you see yourself surrounded by many many rules that you are obliged to break at least half of them! and always keep yourself brave enough in case they catch you right at the point! that's true. Anywhere is like that.