من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

شغل

من شغل مهندسی می خواهم!


امین

شایدوقتی دیگر...

امروز با اون دوستم که بخشی از داستانهای غم انگیز زندگیم بود خداحافظی کردم. دوباره یه برنامه ای رو که خودش پیشنهاد کرده بود پیچوند. گفت فردا. من گفتم عزیزم اگر ممکنه خودت از بچه ها عذرخواهی کن. من خجالت می کشم. اونم همینکارو کرد به این مضمون : کار پیش اومده باشه یه وقت دیگه. یه سری چیزای کوچیکی قبلا واسش گرفته بودم گفتم شب میارم دم خونه بهت می دم. گفت باشه (همیشه می گه باشه) بعد این دوستام باهاش تماس گرفتن به من گفتن برنامه باشه فردا. من گفتم شرمنده من فردا کاردارم. هدیه ها بین دوستهای دیگم تقسیم شدن. بعدشم یه تکست زدم مشابه به این مضمون فلانی جون من امشب مزاحمت نمی شم. باشه یه موقعی که سرمون خلوت بود. شاید وقتی دیگر....

جوابش این بود : باشه! 


نمی خوام بگم چقدر تو زندگی خودم قصوروکوتاهی بوده. چون این فقط یک داستان بود که نتیجه ای در برنداشت. یک داستان کوتاه....

مریت

یه ماشین ارزون خریدم. همون که گفتم. داج نئون. امروز مریت بهم زنگ زد بردم پیشش.  گفتش که ماشین خیلی خوبیه. خیلی خوب گرفتم. یه کار خرکی هم پیدا کردم رفته واسه سکیوریتی چک. دلم می خواد تعمیرکار مکانیکی می شدم. مریت همسن و سال بابای منه و مهندس باز نشسته است. خیلی خوش قلب و مهربونه. خدا بهش عوض بده. در ضمن مریت گفت باید اخر اسمت ای اضافه کنی وگرنه اشتباه خونده می شه. 


خدا همه مارا هدایت بفرماید

آمین

ویولت دربیشه زار

ولم کنید ولم کردید از وقتی ولم کردید همه چی خوب شد. دو ماهه کار ندارم. اگه ولم نمی کردید الان لبه پرتگاه بودم. ماشین خریدم. یه سری ادم خوب دورورم هست. نمی گم بقیه بدن. ولی من به اونایی که راحتم ایمیل می زنم. هم به اسمون نزدیکترن هم به زمین به یکیشون هفته پیش گفتم یه سر بیاد یه ماشین با من ببینه. خریدمش تموم شدو رفت. یکی دیگه خودش داوطلبانه یه ساعت اومد باهام تو شهر تمرین خیابونا رو گشتیم و کل شهرو یه دورزدیم قلق و عیب و اشکالات ماشین اومد دستم. امروز مهمونی دخترونه دعوت بودم یه کیک گرفتم بردم. وای خیلی خوشمزه بود همه تعریف کردن. از سیف وی گرفته بودم. ولم کنید ولم کنید وقتی که نمی ذاری ببیندت دیگه لازم نیست زیر لحاف قایم شی و غصه بخوری. چون دیگه مسولیت نداری. لذتشم بیشتره چون تجربه کردی و جواب خوبی نداده پس حسرتی هم در کارنیست.


مریت به من زنگ بزن.

خدایاکار پیدا کنم و به تعهداتم عمل کنم. 


امین

out of pride and arrogance

فکرکه می کنم به خودم  می بینم همه زندگیم برمبنای غرور بوده. اعتماد بنفس تکبر خودشیفتگی ذاتی. 


خدایا اینی شدیم که می بینی. شابدم تو دوست داری. مسیحییا می گن ازخدا بخواه خواسته خودش رو برقلب تو الهام کنه یا قشنگتر از اون دلخواه تو را با مصلحتت یکی کنه. 


من امیدوارم از سراسر این تاریکی که درونش هستم و پراز لذت هم هست به یک دروازه روشن ختم بشم. دقیقا مثل سرسره های پارک ابی.


خداوندا ما را از ظلم اونهایی که قدرت دارن در امان دار.  اونهایی که قدرت مسیح شدن داشتند ولی فرعون شدند.


آمین