من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

sleepy conscience

دوستام بیچاره ها. تلفن جواب ندادم امروز. خوب خواب بودم. تازه فهمیدم من در روز صد دقیقه بیشتر نمی تونم حرف بزنم. واسه همین این ماه سیزده دلار اضافی شارژ شده بودم. باید برم یه پلن بالاتر سوئیچ کنم که البته اونموقع تکست نامحدود ندارم. بی خیال شدم. 

مارک تواین می فرماید:


Good friends, good books and a sleepy conscience: this is the ideal life.


اینجوری شد که ما گفتیم بابا بی خیال رفیق و رفیق بازی.  می خوام کل بیشه فراموشم کنن. فکر کن من اگر دانشگاهم برم روزی دوساعت فقط. ناهار میام خونه. دیگه نه از رفیق بازی زورکی  خبریه نه از ادمای مزاحمی که میان افیس وقت ادمو می گیرن نه از قارچ نه از خرچنگ نه غیبت نه غرولند. اونموقع تازه می فهمی که خانوم caretaker ساختمون چه گل و مهربونه و تو چه دنیای کشف نشده ای در پیش روت داری.

No strings attached

دیشب شب بدی نبود. رفتم با دوستای ایرانیم خریدو بعد خونشون یه فیلم الکی دیدم که توش ناتالی پورتمن بازی می کرد! خیلی مسخره بود. دوستای ایرانی تقریبا جدیدم یه زن و شوهرن. مثل قبلیا. منتها ظاهرا قبلیا به این قضیه پی  بردند که ما سه نفر خونواده نیستیم! و خوب دامپ شدم شاید. قضیش پیچیده است. خیلی برمی گرده به قبل که خونواده ای در کار نبود و خدا بود و من بودم و یه عده ادم مجرد. من یعنی گاها اینطوری فکر می کنم. به هرحال. من دیشب مثل همیشه دیرخوابیدم چهار یا پنج. 

کم خوابی دیشب مزید برعلت دوره ماهیانه بنده شد و حالم اصلا خوب نبود. برگشتم خونه دیدم یه لیست بالا بلند از زیر در انداختن تو که همه خونه رو تقریبا باید خالی کنم واسه اینکه دو تا سوسک بکشن. حالم بد شده بود. تازه یه کم به سرووضعیت خونه رسیده  بودم. ده بار لیستو خوندم اخر سر زنگ زدم شرکتشون که باباجان من کلی وسیله دارم به این راحتی که نیست. خلاصه حالم بدتر شده بود دیدم تو فیس بوک یه دختره رو دیوار یکی از دوستام ابراز احساسات شدید کرده نمی دونم دیگه اصلا سرم دورورداشت. می خواستم گریه کنم نا نداشتم. افتادم به دعا خوندن. می دونی ادم دستش به جایی بند که نیست بخواد مشکلاتش رو با فکر خودش حل بکنه.  اینجور مواقع ادم ممکنه سکته کنه. خودم خوندم. خودم یه بار خوندم چون یه بار بیست و پنج سالگی دقیقا می خواستم سکته کنم. نه می خواستم بمیرم. می خواستم این دنیا رو ترک کنم و برم.  رفتم تو تختخواب خودمو وسط یه بیابون می دیدم. شاکی بودم. از دست خدا که تک و تنها ولم کرده رفته. جف بریجز می فرماید:

I was goin’ where I shouldn’t go 
seein’ who I shouldn’t see 
doin’ what I shouldn’t do 
and bein’ who I shouldn’t be 

a little voice told me it’s all wrong 
another voice told me it’s alright 
I used to think that I was strong 
but lately I just lost the fight 

funny how fallin’ feels like flyin’ 
for a little while 
funny how fallin’ feels like flyin’ 
for a little while 



منتها خوب دیگه از حال رفتم  بعد که بیدار شدم حالم خیلی خوب بود و انگار که همه مشکلات خیلی کوچیکتر شده بودند و انگار که همه می خواستند که خوب باشند. 





ایرانیهای ایرانی پسند

وای یکی از بچه ها به من تکست زده کلی احوالپرسی اخرشم فحش داده که اون فیلما خیلی اشغال بودن چرا به حرف سوزان کردم! واااای من زدم مثلا "تینا جونم به من رحم کن من یه گیلاسم! "خوب دیگه اومدی مهمونی یه فیلم ببین دیگه چهار کلمه هم حرف زدیم معاشرت کردیم شام خوردیم. شوهرتم که خوابیده بود وسطش! من تازه گفتم کوتاه باشه غمگین نباشه اینا دپ نزنن ! کلا هر فیلمی می بینیم بعدش دپ می زنن مگه اکشن باشه. ایرانین هنوز.

من چیکار کنم. دیگه نیاین اینجا نق نقوها. 

همه چیز درخشنده است

امشب دو تا فیلم با دوستام دیدم. یکیش A band's visit  بود و اون یکی everything is illuminated


دومی توی اکراین ساخته شده و خیلی زیباست.


http://www.youtube.com/watch?v=1gnzIYT6l1E

ازادگان تنگی دوایر را برنمی تابند!

من تازه فهمیدم 98 درصد دخترای ایران بیشه زار حر (ازاده) ان ! وخوب پسرا هم که تا طعمه ای باشه دنبال شکار. خوب پس همین بوده دلیل اینکه من با دخترا زیاد نمی گشتم. به یه پسره گفتم وقتی دخترا به من نزدیک می شن و خودشونو علاقه مند به دوستی نشون می دن من بدتر می ترسم. می گم از منم می خواد سو استفاده کنه! خلاصه دایره دوستیهای صمیمانه من همانا تنگ تر و تنگ تر می شود وهیچ شکایتی هم ندارم! ادمهای بیشه زار اصولا یا در حال شکوه و شکایت و نق زدن هستن یا در فکر تله و دام انداختن. اونهایی که توی این دودسته نیستند معمولا به کارهای اکادمیک اشتغال می ورزند.