من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

وضعیت نه خیلی دورنه خیلی نزدیک

من یه زمانی رفتم تو فیس بوک وضعیتم رو به in a relationship  تغییر دادم با دوتا بچه. دوسال پیش بود. .ولی ناپدید بود. از اون موقع تا الان هفت تا پسر رو از فیس بوکم پاک کردم. امروز رفتم دیدم تایم لاینم زده وضعیت رو اشکارکرده. اول شوک شدم بعد خندم گرفت. ولی خوشحالم. دوستای نزدیک که یا می دونن یا می پرسن. بقیه کمی هم که هستند هم از وضعیت مزاحم به دوست یا نا اشنا تبدیل می شن. پس این همینجوری می مونه.

قد نکشید

من نمی دونم تا حالا یعنی از روز شنبه تا حالا چقدر دامپ شدم. فکر کن من خودم 7-8 تا مهمون عالی داشتم. یه اقا خانوم کانادایی یه دوست نیمه کانادایی و سه چهارتا از دوستای دخترم که همیشه در حاشیه این جامعه دارن فعالیت و زندگی می کنند. این اقا خانوم کانادایی اینقدر از خونم تعریف کردن و چه خوشکل درست کردی و اینا یعنی خودشون بیشتر ذوق زده شده بودن تا من. فکر کنم به همه خوش گذشت بازی کردیم. خوب من امیدوارم به همه بقیه هم خوش گذشته باشته ما که بخیل نبودیم.  دیگه من خبر ندارم تو جامعه ایرانی چی می گذره. اصل مسول انجمن ایرانیا هم که خودش خونه من بود!


 وای امروز 6 مارچه و من باید این سبزه ها رو تا دوهفته دیگه نگهدارم. کلی بزرگ شدن. باید عذابشون بدم قد نکشن.

فوبیا

وای خدایا من مراسم شب ایرانی رو نمیرم. شدم خانوم هویشام. دانشگاهم نمیرم. تلفن ( کار بندازه گردنم) جواب نمی دم. خیلی کاردارم. دلم نمی خواد با هیچکس در ارتباط باشم مخصوصا خونواده ها. فقط دوستای دخترم اونم گاهی.  فردا مهمونشون کردم شب ایرانی نمیرم. کلم کندس. 

فرق دوتا فروشگاه

سوبیز به خونم نزدیکه. نمیرم سوپر استور دوره بزرگه حوصلمو سرمی بره.  رفتم خرید  یه پسرکانادایی مودب وایستاده وسیله های ادمو می ذاره تو بگ. فکرکن من به خودم باشه اول چیزایی که له می شه رو میذارم بعد اصلا گند می زنم. این پسره دیدم وایستاده منتظره منم شروع کردم نونها رو گذاشتم تو بگ. پسره گفت اینا که له میشه! بعد گفتم ها راست می گی دادم بهش همه رو واسم مرتب و خوب گذاشت داد دستم! منم که محبت ندیده تشکر کردم ! اونم مودب و خوش اخلاق و اروم خدافظی کرد. بعدشم رفتم سیف وی وای یه پسر هندیه هست اونجا اصلا کابوسه. گیر می ده. من  همیشه بهش اخم می کنم. دوتا ماست خریدم پریدم بیرون با فحش. 

حالا فرق دوتا فروشگاهو فهمیدین؟ 

شب ایرانی!!!!

یک مراسم شب ایرانی گذاشتن بچه ها. ما هم تو رودربایستی و رفاقت و  اینا شرکت کردیم. حالا هر چی بیشتر می گذره بیشتر می گم اخه چرا؟ فکر کن این مراسم کلا از اولش دی جی بازیه یعنی هیچی دیگه نیست. من که همون یه ذره هم که می رقصیدم دیگه از سرم افتاده. چرا اینجوری شدم؟ یادمه تولد دوسال پیشم تو فیس بوک زدم بچه ها فقط هرکی می رقصه بیاد. فکر کنم دوستام بی شیله پیله تر بودن. به مرور زمان همه جفت جفت شدن و منم کم کم فهمیدم وقتی با پسرا برقصی یه عده همیشه دارن می بینن. این چیزا دیگه تجربه شده واسه من. اون روز حتی دستمو بالا نمیاوردم که برقصم. این  مهمونیهای خارجیا همه وایستادن با هم صحبت می کنند یه موزیک و برنامه ای هم پخش می شه. مهمونی ایرانیا یه عده دارن شلنگ تخته می اندازن اون وسط یه عده هم چسبیدن به صندلی! 

خلاصه احتمالش هست که برم واسه فاندریزینگ و احترام به جمع. ولی چیز چرندیه.