من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

near or far

به نظرمن ایران کشور خوبیه. اگر به من پست سیاسی بدن و مجبور نباشم چادر سرم کنم  یا روسریمو خیلی بکشم جلو برمی گردم. یا اگر توی شرکت بابا استخدامم کنن. بستگی داره. من اگر برگردم ترجیح می دم شمال زندگی کنم. اگربخوام شمال زندگی کنم خوب اونجا باید یه پست تدریس به من بدن. خیلی دوراز واقعیت نیست. به نظرم خیلی نزدیک به واقعیته.

I dyed my hair red as I promised

منطق می گه من باید شوهر پیدا کنم و همچنین می گه که شوهر من باید یه چیزی تو مایه همین دوستای چندین وچندسالم باشه. خداییش من نمی دونم سرکار می رم عالم و ادم منو حرث کردن. که مثلا بیا برو با فلانی. منم یه حلقه دستم کردم بی حرف و صحبت. بعد همه اپست شدند. فکر کردن من از اون دختراییم که مجلس عروسی بزرگ می گیرن و ارزو دارن و چه و چه. دیدن نه اینطوری نیست. بعدشم دست از غیبت ورداشتن دیگه گفتن بابا این تحصیلکرد است به ماها نمی خوره یا می خوره یا هرچی. فقطامیدوارم از سزکار اخراج نشم. خدایا من اخراج نشم. کلی خیلی خانوم خوبیه. جک هم اقای خوبیه. خیلی محترمند. من مطمئن نیستم که منشا عیبتهای سرکار کی  بود ولی مدیریت حتما نبود هرچند که کل سیستم مدیریت همه چیو مونیتورکرد. تمام ایمیلهای من. و اخرش به نظر میاد طرف منو بیشترگرفتند. چمی دونم. خدایا شورزندگیم دراومده....