من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

روز خانواده و ولنتاین

بنده یک تی شرت ولنتاین داشتم یادم رفت اون شب بپوشم. جای شما خالی ما یه مهمونی درست و حسابی مجلل داشتیم با غذاها و دسرهای خوشمزه. 

 

تو بگو بی تو به عشق کی بنازم؟ 

تو بری مثل تو از کجا بیارم؟ 

 

در ضمن ما روز شنبه صبح کوبیدیم رفتیم کاستکو و سه ساعت وقت تلف کردیم ولی آخرش هیچی نخریدیم چون عضویت نداشتیم اصلا معلوم نیست چرا راهمون دادند؟؟؟ 

 

یکشنبه شبم خونه مهسا با لیلا بودیم امروزم باز ۴ ساعت پیاده رفتیم سوپر استور برگشتیم. وینرزو شاپرزو لاندن دراگزو هول و سیل و اینا رو هم زیارت کردیم. مهسا هم پشت چشم من کلی مداد وسایه و اکلیل ریخت و کلی ذوق زده شد الان دست می کشم پشت چشم اکلیلی می شه دستم. یه بارم رفتیم با نوشین اینا اون سایه ها رو چشم من امتحان می کرد. مریم هم چند بار گفته خط چشم بکش. من یه مداد سیاه کشیدم یه بار خودم ترسیدم. ولی بعد از این باید آرایش کنم چشمامو دیگه همه مستقیم وغیرمستقیم گفتند. چشم چشم!!! (عمرا)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد