من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

بخشی از بحث قهوه خانه امروز

اون زمان که خواهر کوچیکه من مجرد بود من می گفتم من یه خواهر دارم نازه. این دوست ایرادگیرمون عکسشو دید گفت نخیر خواهرت حالا حالاها کسی گیرش نمیاد (مخصوصا تاوقتی تو هستی) 

اولش که قرار شد ازدواج کنه من واقعا یه مدت تو شوک شدید بودم و اعصابم خورد بود ولی الان هی می زنم تو سر دخترای مردم که ببینین این خواهر من چه قدر خوب داره ازدواج می کنه. امروز نورمن هم هیجان زده شده بود می گفت باید شیرینی بدی! می گفت بهترین سن برای ازدواج همینه. زیادم نمی فهمه درسم زیاد نخونده بهترین مورده.  

  

خداییش ونوس!! حالا که از شوک دراومدم می بینم کاردرست رو اون کرده و حرف درست رو مامان تو زده. من چون خودم عاشق نمی شم خیلی راحت با همه دوستم و به همه هم حق می دم و حساسیت هم ندارم. به قول نورمن مشکل ما ایرانیا اینه که روابطمون تعریف نشده است.(جدیدا اینجا دونفر با هم اختلاف پیدا کردن) معلوم نیست دو نفر دوستن نامزدن چین. بعد کلی مشکلات پیش میاد.  

 

ما هیچکس رو نباید محکوم کنیم. اگر می خوایم ازدواج کنیم هم باید عین اورانوس ازدواج کنیم یعنی بشینیم یه آدم عاقل و بالغ بیاد ما رو ببره. همین و بس. البته من الان دورم شلوغه زیاد کری می خونم. ایشالا هیچ وقت هیچکدوم تنها نمونیم.

نظرات 3 + ارسال نظر
ونوس اکلیلی جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:33 ب.ظ

من که واقعا گیج شدم تو این بحثها. هیچ وقت به نتیجه نمی رسه!

ویولت جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:12 ب.ظ

هاهاهاها چه اسم خنده داری.
به نظرم دلیلش اینه که ما برای این بحثها مغز نداریم.

اورانوس شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:47 ق.ظ

آره راستی ونوس امروز چرا اکلیلی بودی؟
در مورد ازدواج هم وقتی قرار باشه خود به خود همه چیز جور می شه. از شما ۲ تا بهتر هم دختر پیدا نمی شه.
حالا کی میآی اینجا شیرینی ما رو بیاری؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد