من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

تحریم

یه قهوه دوبل شکروکرم یا نوشابه یا حتی آبمیوه در طی روز به شدت چاق می کنه. من نمی دونم واقعا چیکار کنم. تو ایران خیلی مواظب بودم. اینجا یه مدت عین خیالم نبود. تو خونم پراز بیسکوییت و شیرینیه. می گم اگه یه وقت مهمون اومد . حالا هی تصمیم می گیرم قهوه نخورم باز یه چیزی میشه میرم با دوستان تیم هورتونز. الان ناهار با بچه ها رو تحریم کردم.  

کلا هر از گاهی یه چیزی تحریم میشه. دوستامو عوض می کنم. با دوستای جدید آشنا می شم. نمی دونم چرا آدم همیشه به یه تعداد مشخصی آدم باید بچسبه.(منظورم شماها نیستین دوستای غیر فابریک) 

هرچی که میشه نوری به من می گه آها!!! یه ایمیل بزن به همه اعلام کن. من پارسال در یه اقدام روانی اینکارو کردم. ایمیل زدم به چندتا تا از بچه ها ازجمله نوری گفتم من این هفته خیلی گرفتارم بچه ها. اون بهش برخورده بود. آخه دم به دم گوشی من زنگ می زد. هی توضیح می دی دوباره یک ساعت دیگه زنگ می زنه. حالا من هر دفعه که یادم میاد می خندم.  

 

حالا من به خدا روانی نیستم. ولی بعضی از آدمها با اینکه خیلی صمیمی ان مثل والدین آدم مدام می خوان برات دستورالعمل زندگی صادر کنن. اینو بپوش اینو بگو با این حرف بزن با اون نزن موهاتو باز بذار موهاتو خرگوشی ببند بلوز زرد نپوش لباس گل گلی بپوش کاپشنتو اتو بزن!!! درس نخون . درس بخون. چرا هرروز میری حموم. برو موهاتو کوتاه کن. ا چرا کوتاه کردی. چرا همه وقتتو با ما نیستی . چیکارداری. خیلی بدی. چرا شوهر نمی کنی. بیا زن فلانی شو. پس چرا دودرش کردی پسرخوبی بودکه . با فلانی رفتی سینما؟ چرا فلانی رو دعوت کردی؟

  البته دلسوزم هستن خیلی ها .  

 من کاملا قبولشون دارم ولی اگه آدم بخواد خوش بگذرونه همیشه با والدینش خوش نمی گذرونه.

همه چی آرومه همون آهنگ جواده

با وجود اینکه دیروز کلی دادو فریاد کردم تپش قلب گرفتم کولی گری و غربتی بازی درآوردم و شاکی شدم که چرا به من نگفتین ولی امروز خوشحالم که می بینم هما و بابک خیلی وقته یعنی چندماهه که با هم تو برفزار هستند. حالا دیگه هما تنها نیست. تابستون اونجا حتما برای بابک فصلی به یاد ماندنی خواهد بود. 

 

گفتم تابستون دلم هواشو کرد بیشه زار توی تابستون عالی میشه مخصوصا وقتی که شنبه شبا تو پارک و خیابون قدم می زدیم. چندبارهم سیب چیدیم عالی بود. درختش مال خودمونه. 

 

پ.ن این آهنگ جواده رو ونوس برای من فرستاد نه اینکه خدای نکرده مامانش آهنگ جواد پسند باشه چون مامانش براش می ذاشته و خوب حق مطلب رو ظاهرا ادا کرده اونم به صورت موزیکال. هه هه هه .

 

لبه تاریکی

بابا دیشب می گفت VOA و BBC  رو نمیشه گرفت چون پارازیت شدید روش انداختن. سپیده خونه من بود گفت می دونی برای  سلامتی چقدر مضره؟ حقیقت قضیه اینه که بنده به عنوان مهندس مخابرات بی سیم!!! نمی تونم اظهار نظر کنم که حتما مضره. یه سیگنال رو اون باند می اندازی که سطح سیگنال اصلی به تداخل بیاد پایین. حالا بعید می تونم توان خیلی زیاد و کشنده ای داشته باشه. ولی رادیو فردا می گه پارازیتا ضرردارند. من نمی فهمم چرا. 

یاد یه خالی بندی از آریا افتادم. می گفت می دونی ویولت تو کلگری گوشیها هیچ وقت دد (مرده) نمی شن چونکه سیستمهای بی سیم طوری بهینه شدن که سیگنالشون باطریهای موبایل رو شارژ نگه می داره!!! منم اولش یکم چپ چپ نگاه کردم بعد خواستم دلیل علمی بیارم که نمیشه که اصولا چون بحث از اول سرکاری بود بهتر بود فقط بهش زبون درازی کنی!! 

 

ولی به هرحال مملکت به چیز کشیده شده. همه مردم هم یا فهمیدن یا دارن کم کم می فهمند. 

 

منتها من الان موضوع ایران رفتنم با یک چالش جدی مواجه شده و اون مجرد بودن بنده است که برای ونوس و بفیه دوستانم به طور کامل شرح دادم و دوستان متفق القول شدند که نرو اصلا.  

 

یکی دوتا از دوستام که زندگیهای خیلی خوبی دارند به من می گن ما نمی دونیم برای چی داریم زندگی می کنیم انگار هدف زندگیمون گم شده. من اینقدر تو زندگیم مشکل دارم و اینقدر برای تداوم بقا و ایستادن روپای خودم نیرو لازم دارم که تقریبا اون چیزا اصلا به کله ام خطور نمی کنه. 

شاید اینم از خوبیهای زندگی من باشه.

شرح حال

در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است 

خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی

صورتی خامه ای / گردویی/ خامه ای/ صورتی .....

توپ فوتبال خامه ای صورتی گردویی یکی از کادوهای تولد رضا بود. به قدری خوشمزه بود که هیچ جوری قابل فراموش کردن نیست!!!! 

 

حالا هرکی تولدش باشه رز براش می پزه. این بار اولیه که دلم می خواد تولدم زودتر باشه