بابا مامان یکی از دخترا از ایران اومده. براشون مراسم گرفتند. باباش استاد دانشگاه تهرانه. دیدمش امروز خیلی کیوت بود! حالا به من و مریم هم گفتن بریم چون هیچی دیگه دختر نبود و یه کم سه می شد. البته ما هم دپارتمانی و هم خونه اش هم هستیم. خلاصه من الان نشستم علاف این برادرمون زنگ بزنه. هم خیلی خسته ام هم فردا با استادم میتینگ دارم.
اوندفعه یکی از همین دوستامون به من گفت هرکی نگه پدر مادرش بیان کانادا اصلا بچه خوبی نیست!!!!!
من الان سه ساله اینجام از روز اول که اومدم بابام گفته دعوت نامه بفرست. خدایا منو ببخش.
سال دیگه ایشالا میان دفاعت ویولت عزیزم
ممنونم گلم:)
mah ramazoon kheili root tasir dashte, hey talab e bakhshesh mikoni. are ensha.. sal e dige mian defa, ma ham mibinimeshoon