من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

مودی

امروز دوتا دیگه از دوستهامو دامپ کردم. یه جفت دختروپسرن که همش دارن با هم دعوا می کنند و منو هی وارد دعواشون می کنن به صورت غیر مستقیم و بعد من این وسط هی فحش می خورم درحالیکه روحم خبرنداره چی شده. امروز گفتم دیگه نمی خوام فعلا ببینمتون. تحملم تموم شد دیگه. دلم برای خودم می سوزه. آدم اینهمه بی کس باشه و دیگران اینهمه انرژیهای منفیشونو بخوان بهش منتقل کنند. رفتیم با مریم بیرون راه رفتیم یه ذره حالم بهتر شد. ایمیل زده بود یه عالمه چرت و پرت نوشته بود من باید منطقی بحث کنم و مودی نباشم یکی نیست به خودش اینا رو بگه!!!! خط اولشو خوندم دیدم معنی نمی ده پاک کردم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد