من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

گاگول خانوم

من یه گاگولیم که حدنداره. سر اون پسته ها همه رو کچل کردم. اولش نیومده به خواهرم ایمیل زدم که چرا اینهمه راه رفتیم پسته خریدیم مامان اونا رو نذاشته من اون وکیوم شده ها رو دوست ندارم. خواهرم ایمیل زد که بابا تو چمدونته اینجا نیست. خلاصه بین من و خواهرم دویست و پنجاه تا ایمیل راجع به این قضیه و موجباتش ردو بدل شد. بیچاره ها خونه رو زیرو کردن. ولی من می گفتم قاطی پسته های خونه شده! بعدشم یکم پای برادربیچارم وسط کشیده شد که کلی داده بیداد کرد. آخرش دیروز رفتم سر یخچال دیدم یه پلاستیک سفیدیه تو یخچال همون لحضه اول که چمدونو خالی کرده بودم گذاشتم. پسته ها توش بود!!!! 

 

اااااااااه ه ه  خجالت 

 

تازه مامانم گفت احوالتو از هما پرسیدم گفته خوبه خیلیم خوبه همش می ره خرید. منم گفتم نه من فقط می رم تو بازار می چرخم!  

 

از کانادا رفتم ایران همه گفتن ا چه خوشگل دوروز موندم مامانم گفت دیدی شدی شکل ایرانیا موهات چسبید به کلت. از ایران اومدم کانادا همه گفتن ا چه خوشگل رفتی ایران با دخترای خوب گشتی بهتر شدی. حالا دوروز می گذره توهمات می خوابه همه می گن اوه باز شدی عین خودداهاتیهای بیشه!

نظرات 2 + ارسال نظر
ونوس سه‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:08 ب.ظ

از اون روزی که ماجرای گم شدن پسته ها رو نوشتی منتظر این پست بودم! خوشحالم که هیچ تغییر نکردی D:

pesteh چهارشنبه 29 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:40 ب.ظ

:D
manam khoshalam
(:
esme jadidame bade gom shodane oon mahmoole

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد