من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

خاطره

می خوام اون پست قبلی رو یه کم ماست مالی کنم. هیچی پریشب شله زرد خونه بهاره دعوت بودیم. بهاره یه دختریه تیپ اورانوس. نه بهتر از اورانوس البته. خیلی خونه دار و مهربون. البته سال دیگه قراره بره دانشگاه چون الان برای شوهرش اومده. محسن هم آش پخته بود. خیلی مهمونی خوبی بود. همه بچه شیطونا بودن. بعدشم چند نفر خاطرات تعریف کردن و غش غش خندیدیم. مثلا محمد تعریف می کرد که وقتی تازه از ایران اومده بود تو واحد احسان و افشین و بابک افتاده بوده. بعد اولش افشینو دیده که موهاش بلند بوده تو اتاقش رو تخت کتاب می خونده یا هرچی گفته اوه اوه این که بچه سوسوله. بعد رئیس مافیا  اومده در حالیکه با اون دمپایی های مسخرش شلپ و شلوپ صدا می کرده رو کرده به افشین گفته ایرانی جدیده؟! افشینم گفته آره. بعد اینو سگ محل کرده رفته. بعدش بابول اومده شروع کرده سوال جواب که تو چی هستی و چی می خونی و از کجا اومدی و هزارتا سوال دیگه کلی این خوشحال شده که یکی باهاش با خوشرویی داره صحبت می کنه تا اینکه اومده حواب بده بابول راهشو کشیده رفته. هاهاها با کلی خاطره های دیگه.....که الان فرصتش نیست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد