من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

ابتذال

دیروز که یکشنبه بود به یکی از دوستام تلفن زدم که تولدشو تبریک بگم. البته بعد چندروز. نمی دونم دوستاش براش تولد گرفتن یا نه فکر کنم گرفته بودن ولی من اینقدر سرم شلوغ بود که از اول گفته بودم که بچه ها من چند تا از دوستام دارن میان بعدا اگه جور شد باهاتون هماهنگ می کنم یه جایی همو ببینیم. خلاصه دیروز گفتم بذار حالا تیریک بگم کدورت پیش نیاد. خلاصه باهاش صحبت کردم که اگه دوست داره به مناسبت تولدش مهمونش کنم بریم فیلم ارتیست رو ببینیم. گفت اره میام ولی دیدمش. میشه بلیت تئاتر بگیری؟ خلاصه ما رفتیم سرو ته این بیشه زارو چک کردیم زنگ زدیم اینور اونور دیدم نه یه تئاتری این هفته موجوده نه از پنج شیش تا سینمایی که چک کردم محض رضای خدا یه فیلم ابرومندیه که ادم یکیو دعوت بکنه. اه حالم بهم خورد. کلا حالم کم کم داره از کانادا بهم می خوره. چندش اوره.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد