من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

دوستم

یه دوست پسری دارم این بی نظیره. یعنی بیست و پنج بار تا حالا منو پیچونده. نمی دونمم منظورش چیه. می گه بیا بریم فلان جا بعد می پیچونه نمیاد. من خودم از همه عاقلترم می دونم که نباید باهاش دوستی کنم. یعنی اصلا دلیلی نداره. ولی هزارتا دوست مشترک داریم. من دیگه عادت کردم بهش. نمیشه درافتاد که . یه مدت به من گیرداده بود که تو چرا نیستی تو جی میل شبا انلاین نیستی. اخر هفته ها کجایی ازینجور چیزا. اخه این چیزا پرسیدن نداره. اصلا چه جوابی می تونه براش وجودداشته باشه. اینجوری شد که خودشم منو تو جی میل یا بلاک می کنه جدیدا یا نیست. هرجا پارتی هم هست میره هرکاریم دلش می خواد می کنه. منتها اینا همش ظاهر قضیه اس. بقیه که اینا رو می بینن از اینکه من باش دوستم حرصی می خورن. همش ظاهر قضیه است. چون درکش نمی کن .... که زندگی ادمها به یه نخ استواره و اون نخ به قلب یک دوست...

نظرات 2 + ارسال نظر
سام جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:17 ق.ظ http://havayetora.blogsky.com/

ببین من یه سوالی واسم پییییش اومده !!!!!!
چرا تو این همه مطلب که نوشتی هیچکدومشون نظری نیست
البته تو پست دوشنبه 10 بهمن ماه سال 1390 یه دونه هست
ام ا ا ا ا ا ا بقیشوووون نیییییییییییس ... فک کنم خودت تایید نمیکنی ... ولی خدایی چرا تایید نمیکنی ... دوست دارم دلیلشو بدووونم ... تازه تو توی کانادا هستی و از نظرای بچه های ایران باید خوشحال بشی ...

سام جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:22 ق.ظ http://havayetora.blogsky.com/

هورا ا ا ا ا تایید شد ... ولی خدایی این دوس پسرت خیلی باحاله ها .. هه هه خوشم اووومد ... خیلی توپه خودش قرار میذاره و بعد خودشم میپیچوونه ... هه هه ب این میگن گل پسر ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد