از مهمونی برگشتم دارم ksps می بینم. خیلی شوهای عالی ای داره. اب هویج ریختم تو شیرم. بعد اونهمه که تو مهمونی خوردم. اینو می خونه ....
صاحبخونه از بیرون پلومرغ سفارش داده بود. کلی بیچاره خرج کرده بود. من یه کیک موزی گرفته بودم روشو با خامه و توت فرنگی تزیین کردم خیلی خوشکل شد. صاحبخونه منو دعوت کرده بود که دوستش منو ببینه. منم یه لباس سنگیم پوشیدم یه دامن نقش دار مشکی تا زانو یه تاپ با بلوز روش طوسی رنگ سنگین. منها وقتی رفتم دیدم اون دو تا دختر دیگه یکی یا بلوز و شلوارلی اومده اون یکی هم با مانتو شلوار. درنتیجه سادگی من مفهومی نداشت. به هرحال من که اصلا به روم نیاوردم و کلی حرف زدم. حرف نزنم همه فکر می کنن من چه خانوم و بی مشکل ام. معنی نمی ده اصلا این طرز زندگی عوام فریبانه است. درباره انجمن حرف زدیم درباره مهاجرت من/ همخونه فرانسویش که بهش گیرای خنده دار می ده درباره اینکه کار ندارم و دنبال کار می گردم....
شماها نمی دونین نشستن تو یه کلبه جنگی و خوردن کاپوچینو با طرح کل چقدر لحظه زیباییه. ومن اون لحظه ها رو هدیه گرفتم که راستگو باشم..
نشست توی کلبه جنگلی و خوردن کاپوچینو با طرح گل .... ولی فک کنم من میدووونم ...
در مورد امواج بدن انسان ... یه چیزه علمیه .. اگه با علم مخالفی ... باشته .
ولی تا حالا حتما واست پیش اومده مثلا بری جایی و هی تو این فکر باشی که مثلا فلانی رو نبینی ولی آخرش فلانی رو ببینی ... خب چون اینقد تصویر طرفو توی ذهنت آوردی که باعث شدی اون جذب بشه ... به هر حال کم کم با زندگی کردن تو این دنیا بیشتر خودت باهاش آشنا میشی ....... آپات خوبن مرسی .
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآپ جددددددددددددددددددددی کردم ... اگه دووووووووووووووووووووووش داشتی یه شر بزززززززززززززززن ... وای هر بار این پستو میخونم گشنم میشه