تو برفزار ماراتون بوده وای عکسهای ونوس که تو ماراتون شرکت کرده بود پر از هیجان زندگی بود. بیشترازین حرفی برای گفتن ندارم. یکی دوتا ایمیل زدم به دوست قدیمی. بدون جواب موند. نتیجه ای نگرفتم چون کم صحبته و ایمیلهای منم بیشتر حالت داستان وار داره. احساس می کردم در پاره ای زمانها ایمیلها واخبار جزء وظایفم تعریف شده نه به عنوان لطف. خیلی چیزها کم کم جزء وظایف ما تعریف می شه وقتی رواابط از تعارف بیرون میاد. هرچند که با هرکسی اصلا نمیشه حرف زد. اوه اونم تو اشل ماها پس اگه ماها با کسی حرف می زنیم و داستان می بافیم طرف حتما ادم حسابیه لابد.یاد کتابهای الکترونیکی افتادم. عالین عالی. بیشتر از هرچیز الکترونیکی دیگه پربارو پر معنان سبک هستن و جذاب.
چمدونم هنوز برعرصه حال پخشه.
به خودم ایمیل بزن ویو جان :*
اینجا چرا شکلک ندارررررررررهههههههه ( با عصبانیت خیلی خیلی زیااااااااااااااااااد )