من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

شب

دیوید مریض شده. شیلا روز پنجشنبه مهمونی داره شب من نیستم. شیشه شرابمو گذاشتم جلوم. روم نمیشه سربکشم. خونه مردمه. خونم میفته گردنشون. حالا شیلا می گه عجب ا دم خلافی اوردم. پسره از راه به در می شه. زود برم پایین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد