من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

Heather, the spirit of our house

خوب الان دو ماه میشه که من درمحل جدیدم با همخونه هام زندگی می کنم. کلید صندوق  پستی دست منه. دو ماهی میشه که مجله ها و نامه های هتر رو من بر می دارم به امید روزی که بیاد و ببرتشون. دیروز رفته بودم پایین دیدم شیلا تو اشپزخونه داره مجله مد هتر رو ورق می زنه. می تونستی پستی از انتاریو لباسا رو سفارش بدی. داشتیم نظر می دادیم. این پیرهنه؟ عمرا! کجا بپوشم؟ اینو هه هه! اوه لابد این یکی اینو بگیم. حالا این ژاکته کاربردیه این پالتوهه هم خوبه ولی نه واسه اینجا! اینو اونو... خلاصه اخر سر من پرسیدم بالاخره این هتر کیه؟  

 

جوابش این بود...هتر مرده! اوه. من یه ان میخ شدم. چرا؟ توضیحش این بود سرطان داشت همکارم بود....خیلی شادوشنگول بود دختر خیلی خوبی بود من بش گفتم میام پیشت شبا میمونم که بتونی خونه خودت بمونی و پیش پدرمادرت نباشی....همینجا تو این خونه.. 

چندسالش بود؟ سی و دو..... 

اوه...  

اره بعد دو تا عمل کرد واسه تومور مغزی ولی بی فایده بود بعد سرطان همه وجودشو گرفت بیناییشو از دست داد ولی شاد بود ....می دونی من با پول قرصای مسکن (دردکش) که به جا موند می تونستم خیلی کارا بکنم.... 

 

مرگش از امروز که عمل کرد به فاصله دوماه اتفاق افتاد تعطیلات کریسمس-ژانویه. همه اومدند از شمال از همه جا. باورنکردنی بود....پارسال...همین موقعها.... 

چرا اخه؟... 

چون زندگی عادلانه نیست. دلیلی نداشت. موروثی هم نبود. اونموقعها بود که دیوید تصمیم گرفت بیاد اینجا من به پدرمادرهتر پیشنهاد کردم که خونه رو به من بفروشند و اونها هم سریع قبول کردند. بعد با پولش دوتا بچه از افریقا گرفتند. دوتا پسربچه دو ه جهارساله که برادر هتر و همسرش به فرزندی قبول کردند..... 

 

می دونی من  همیشه در اتاقمو باز می ذارم و یه لامپ کم نور رو گلدونام نور می پاشه... همیشه فکر می کردم این شمع و گل و پروانه ام خیلی رومانتیکه... دیشب فهمیدم نه بیشتر به یه جور مراسم یادبود می مونه برای روح همسال شادی که در همینجا می زیسته....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد