من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

اپدیت

وبلاگو رسما به گه کشیدم. پام درد می کنه امروز خسته شدم. بعدشم باید بیای خونه  اشپزی و تمیزکاری. قشنگ اسب شدم. شیلا نامه گذاشته ببخشید اینقدر سرصدا کردیم صبح. دیوید همه برفهای جلو خونه رو تمیز پارو کرده بود. 17 سالشه اندازه ادم بزرگا شعورش می رسه. دلم واسش می سوزه گاهی. اصلا لج و مج نمی کنه. خیلی مهربونه. من ازینجور ادمها فقط تو قصه های مامانم دیده بودم.... جسی هم خیلی نازه اون 10 سالشه. اون هفته اومده بود اینجا که واسه مراسم هالویین مدرسه یه تی شرت بخره همین و برگردن. مسابقه داستان نویسی مدرسشونو برده بود. بهش می گفتم روزها چیکار می کنی قشنگ از اولش توضیح می ده صبح ساعت شیش پا می شم اول می رم حموم بعدش صبحونه می خورم بعدش سرویس مدرسه میاد یه ساعت تو راهیم تا برسیم. یه ساعت؟؟؟ چرا اخه؟ خوب خیلی جاها میره بچه ها رو ور می داره مدرسمون دوره. ااا خوب تو می خوابی تو راه؟ اره بابا من همشو می خوابم. پیاده نمی تونی بری؟ نه پیاده یه روز طول می کشه! با دوچرخه چی؟ شیلا کمکش می کرد فکر نکنم دوچرخه داشت اصلا! گفت نه سی کیلومتره دوره. اخی الهی. بعد یادم نیست حرف ونکور شد گفتش ما هرسال یه بار می ریم ونکور چونکه پدربزرگم اینا اونجان. بعد همیشه پرواز می کنیم ولی یه بار با قطار برگشتیم. گفتم خوب چقدر طول کشید؟ گفت چهار روز! شیلا گفت نه عزیزم یه روز بیست و چهار ساعت. جسی همینطور گیج و مات نگاه می کرد نه من مطمئنم چهارروز تو راه بودیم. من دیگه مرده بودم ازخنده! گفتم بچه ببین چقدر به نظرش دور اومده! گناه داشت با دوتا سگ دردیوونه زندگی می کنه.قشنگ دردیوونه ان. دیوید که می گه من تحملوشونو ندارم. ازار می دن. اه. فرد تو سگ سرما در عرض یک ساعت شیش بار اینا رو برد بیرون راه ببره. می گم حالا اینا چه خاصیتی دارن/ می گه هیچی واسه بچه ها خریدم وگرنه گربه ها بیشتر خاصیت دارن اقلا موش می گیرن! می گم گربه دارین؟ می گه نه بیرون مزرعه چند تا هستند. شیلا هم که با ادمای درب و داغون کار می کنه. اینا یه ادمایی ان. ما بهشون نمی رسیم. شعار ننویسیم بودا و گاندی هم ادمای خوبی بودن. نزدیکی خودمون بهترش هست ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد