من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

سال نو چگونه گذشت

تو مغازه که کارکنی کامپلیمنت می گیری معمولا. اقا یه چیزایی به من گفتن تا حالا. یعنی هر انچه که در مورد یک دختر به ذهنت خطور کنه. اینجوری میشه که کم کم ادم شناس می شی میفهمی که تو فرهنگهای مختلف سرجمع ادب چه جوری تعریف می شه.  

دیگه چی؟ هیچی هفته دیگه کلا سرکار نمی رم. چه بدبختی داریم. امروز جسی برگشت خونشون تو مزرعه. من یه کادو براش گذاشتم اونم یه نامه. خیلی بامزه بود تو گوگل پلاسم هست. سگش تو اتاقم جیش کرد. خیلی عصبانی شده بودم. جسی اینقدر هل شده بود با باباش اومدن کلی موکتو دستمال کشیدن ولی فایده زیادی نداشت. شب سال نو بود. داشتیم بازی می کردیم در اتاقم باز بود می دیدم این سگه هی واسه خودش تو اتاقم رفتو امد می کنه گفتم ولش کن مهمونه.  شاشو. 

بعدش پاشدم رفتم خونه دوستای ایرانیم. یه شامم اونجا خوردم.

نظرات 1 + ارسال نظر
امین جمعه 15 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:22 ق.ظ http://over.blogsky.com

چه بامزه ... مورد سگه رو میگم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد