من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

Knowledge the true legacy of prophets

مامانم امیدواره که من خوب شده باشم چونکه موعظه کردن خیلی خوب بلدم. امروز به نقل از مریت گفتم. کانادا بهشته بهشت احمقان. به من چه مریت گفت. منم کلی کانتریبیوت کردم دیروز. 

به ادم هیپی ظاهر نمیشه اعتمادکرد. آدم هیپی ظاهر گرونپوش نیست. یا بگی شیکپوش. یه پیرهن نخی گل گلی می پوشهکه دامنش با یه تیکه پارچه عین پیش بند تنگ می شه می چسبه دورش. هرچی از هیپی ها بدم میاد. خدایا توبه. موهاشم مدل خاصی نداره یا های لایت کرده باشه. ریخته دورش دوتا شاخشم بافته دورسرش.  

دیروز خودمو پنهان کردم. کارن رییسمون میومد هی دوروبرم حلقه کاذب منو نگاه می کرد. منتطرم اخراج شم. دن خیلی باشخصیته. کلی چششو ازمن می دزدیدولی اونم مامور بود و فیونا. من دهنم قرصه. گفتم هیچکس حق دخالت و اظهارنطر در زندگی من رو نداره چون به بهای گرونی تموم می شهو نتیجه این شدکه جودی به همه گفته بود با این حرف نزنین. من تمام اینها رو تو نامه به یک نفر نوشتم و اونم بدون اجازه ارجاع داده بود به کلیه دپارتمانها.  

اه حالم داشت دیگه بهم می خورد. حالا از کارن خوشم میاد ولی فیونا نمی دونم گروه دستش با کیه. فقط می دونم بار زیاد می ره و با چلسی می گرده. اه. درمورد مساله جریم شخصی یه لینک از ویکی پدیا فرستادم. به همون شخص و گفتم یک زن وظیفش خبرچینی نیست چون بنا برقران زنها برای بارورکردن ارزشها افریده شده اند. و این قصیه با خبرچین کردن زنها منافات داره. طرف رو تحت فشارگذاشتم. اونم به همه روسا گفت. دن اصلا خودشودرگیر نکرد. قبلا هم غیر مستقیم به من هشدار داده بود که بعضی ادمهای این سیستم: نام و نام درست رفتار نمی کنند. یعتی بدان و آگاه باش.  

من امروز برای ایشون چندتا پاراگراف بسیار زیبا در ستایش علم ودانش و فراگیری اون فرستادم.  

حالا بالاخره که اخراج می شم وقتی اخراج شدم میرم حای دیگه کارمی کنم. یا میرم ایران.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد