من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

به دنبال چه هستیم؟

هیچی دیگه به اقای ایرانی گفتم پدرم گفتن که بابد با نظارت من رفت و امدداشته باشید و همچنین گفتن که باید زودتر به جای اینکاردرستو تموم کنی. من تا حالا با هزار نفر قهوه خوردم. مساله اینه یارو ضعیف النفسه. به مامانم گفتم مثلا چیا می گن. می خواد رابطه داشته باشه. بعضی ها جیگرشو دارن مستقیم می گن بعضی ها مثلا می خون اینقدر تو روتو رودرواسی بذارن که دیگه حرفی نزنی. من که با کسی شوخی ندارم. سریع واکنش نشون می دم. به یکی گفتم باید شهادتین بگی به یکی گفتم بعدا باهم صحبت می کنیم به اخری هم گفتم بابام راضی نیست. اقا جان تو سن سی سالگی دیگه این مسخره بازیا رو تموم کن. اقلا ده بار با طرف بروبیرون ببین با کی طرفی. حالا فوقش بعد ده بار خدا یه راهی پیش پات می ذاره ولی من شخصا عقم می گیره ازینایی که خیلی شلن. اصلا که چی؟ اونور خطم خبری نبود. به خدا قسم هیچ خبری هیچ کجا نیست.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد