من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

دعای روز دوشنبه

بارالها ما را از زندگانی اکادمیک رها و به انسانیت رهنمون بفرما.  

 

بارالها بنده های بیشه زارت را به خفت پست داک دچار مکن.  

 

بارالها هشتمان را  از گروی نهمان نجات بده . 

 

بارالها ما را به آن جامعه ای که از ان درمانده شدیم  بازنگردان.  

 

گناهان ما را ببخشا و ما را با انسانهای ازاده محشور بفرما. 

 

آمین.

جشن

من باید ۸ سال زندگی در خوابگاههای دانشگاه رو جشن بگیرم. انگار بین من و زندگی در دانشگاه یک ارتباط جدانشدنی و یک عهد قدیمی بسته شده است. 

  

منم که عاشق جشن گرفتن....

Challenge

من یه ادم خود سرگرم کن مالیخولیایی عاشق فیلمهای سای فای  هستم. همه چی باید بغرنج باشه. 

درمجموع خبری هم نیست. این مهمونی رو خودم ست آپش کردم.  بعد یه سپاه خیالی و ادمایی که جنگ می کنن و بعد صلح می کنند. حقیقت دارن ولی نه به این شدت. می تونی فیلم attonement  رو ببینی. من البته خودم سه ربعشو دیدم وبا حال بود. 

 

ولی اگه بخوای وبلاگ را جع به زندگی بنویسی باید همه چی چلنج داشته باشه...... 

 

 

تخم مرغها برای که می پزند

من این پست قبلی رو در اوج ناراحتی نوشتم. ولی الان صبح شده و افتاب وسط اسمون رسیده تخم مرغها دارن رو اجاق اب پز می شن و من خوشحالم. من سه تا کار مهم برای رفع ناراحتی انجام دادم . 

دیوارم رو از اون دوست مهربون پنهان کردم و اونم یه عالمه با دوست ابلهمون روی دیوار خودش کری خوندن ولی من جوابشونو ندادم و کظم غیط کردم تا اینکه اثرش رفت. 

 

دوم اینکه زنگ زدم به اون دوست مهربون و تلفنی خیلی خوب صحبت کردیم و کدورتها رفع شد و یکی ازدوستای خودمم مهمونی دعوت کردم که امروز میاد دنبالمون و جو  بهتر می شه. 

 

ثالثا دیشب به جای رستوران رفتن با دوستای پولدار نق نقو با لیلا تو این هوای عالی رفتیم پیاده روی تا والمارت  و در انتهای روز حالم خیلی خوب بود. 

 

شعارهفته : مقاومت و خویشتن داری تا پیروزی

ترکها ابلهند فارسها ابله تر

اگه شوهر در راستای دامپ کردن ادمای جرک می تونه کمک کننده باشه من پایه ام . که نمی تونه(دیروز این پسره نگاه کرده به حلقه من می گه مثل اینکه شوهرم داری.)!!!  کلا اگه به طرف بگی من یه دلیلم اینه میذاره میره لابد.   

 

نمی دونین چی شده من امروز سوختم سوختم. دیروزم همینطور. حالا اونی که اینقدر بده منو شام دعوت کرده به همراه همه دشمنان ابلهم.

 

رضا گفت بعد از این هرکی بهت چیزی گفت می گی تو در حد من نیستی اخم کن. یه چیزی می گه برا خودش. من گفتم من مهمونی نمیام. می گه زشته دعوا درست می کنی. خودت باید جدی اخم کنی. می گم خوب اونطوری باید عین ابولهول بشینم. این چه جور مهمونیه. سه ساعت داشتیم بحث می کردیم.  اخرشم گفتم اخر هفته منو فاکداپ کردی و به حالت قهر و عصبانی گوشیو قطع کردم.