من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

تفریحات من

برای من که بعد سه سال داشتم اپیلیدی می خریدم همین مارک رمینگتون عین یک عطیه الهی بود. با اون رنگ سبزو سفید و گل و پیچکهای زیبا.  عین اسباب بازی باهاش برخورد می کنم همش تو دستمه. الکی ویزویز می کنه. ولی خیلی دوستش دارم. امیدوارم خراب نشه.  

محموعه تفزیحات من در منزل:   

افتادن مجموعه شیشه ها و شکسته شدن آنها به طور ناگهانی از در یخچال و کثیف شدن زمین در ابعاد وسیع 

انار بریدن به روش ناشیانه و دیدن لکه های آن به طور اتفاقی  بردرودیوار

افتادن آینه قدی شکسته ای که قبلا  پیدا کرده بودم از راهرو و شکستن و خورد شدن بخش دیگری از آن 

تلاش برای کوبیدن میخ یا پیچ به دیوار 

سشواربازی  

بند بازی

اپیلیدی بازی

قیمه بیشه زار

بیاین بیشه زاز قیمه می خوریم. ایندفعه برای بار اول تو قیمه کلی لیمو عمانی ریختم. به به. تازه قیمه گوسفندو گاوه. یعنی جفت گوشتها رو داره. یه چیزی تو مایه قیمه سلطانی. اقا بدوبدو که تموم شد.... 

با ترشی انبه و لپه خود بیشه زار. خداااست. 

 

پ.ن بچه هام رو لیست کردم فیس بوک برین ببینین.

فرزندم

برای یکی از دوستان ایرانم که تازه تو فیس بوک منو پیدا کرده یه مشت چرند نوشتم از جمله: 

 

یه پسر یه ساله دارم به اسم الایجا (Elijah) به خاطر همین خیلی مشغولم و زمان فراغت زیادی ندارم. بعدا دیدم زمانهاش به هم نمی خوره که من کی ازدواج کردم و کی بچه داشتم. یه مشت خرعبلات دیگه هم باعث شد که فعلا راحت باشم و کاری به کارم نداشته باشن  

هفته وحدت دانشگاه و دانشجوهای بین المللی

پسره از برو بچه های نزدیک مافیاست ولی رئیس انجمنه. چنان با تحکم گفت الکل هم تعطیله تو مراسم که من گفتم بابا ایول. حالا ببین که الکلی هاش نیم ساعت به نیم ساعت از محل غایب می شن. یه چیزه دیگه هم هست که سالونی که مدنظر اونهاست بعیده اصلا اونموقع موجود باشه. من چیزی نگفتم حالا فوقش میان بالای آپارتمان ما.   

من به کارای خودم نمی رسم چه بساطیه ها...

 

آش رشته

فکر کنم دیروز هرکسی آش رشته دستپخت منو خورده باشه دل پیچه گرفته تا صبح. خدایا منو ببخش که با مهمونای رودربایستی دارم اینطوری کردم. باید اون نخودلوبیاها رو کاملا  با توری صاف می کردم. یه نکبتی تو آب ته نشین شده بود که همه رو می کشت.  

اصلا حالم خوب نیست. از خودم بدم میاد. سرم درد می کنه.