من امروز صبح رفتم پروژکتور گرفتم بعد ازظهر رفتم میتینگ برای انجمن بعد رفتم کافی با هم آفیسیهام بعدش رفتم بایبل استادی یه جای دیگه هم دعوت بودم که فکر کردم بهتره برم خونه حموم چون قرار بود برقامون کل شب قطع باشه که نشد.
خیلی روزخوبی بود. خیلی.
تمام چیزای وحشتناکی که جلوی چشمم می رقصیدن و تاب می خوردن بالا پایین بالا پایین باعث شد که من هی عقب نشینی کنم عقب نشینی کردم و رفتم و رفتم تو یه لحاف خیلی گرم که خودم فقط توش بودم. از اون تو همه چی رو می دیدم تا اینکه یهو همه اون چیزای وحشتناک بین بین بین تاب خوردند و راه افتادند رفتند. انگار منو می خواستند واسه رفلکشن واسه اینکه رقصشون تلالو داشته باشه و نوربپاشه چون من از نقره بودم و همه چیو عین آینه منعکس می کردم.....راستشو گفتم راستشو گفتم ... نخواستم با فیلم سه بعدی گولتون بزنم و بعد راز بقا بکنم تو پاچتون.........
من هنوز اینجا پیرهن مثل اونی که از برفزار خریدم نخریدم. هیچوقت فکر نمی کردم اینقدر برام استفاده داشته باشه که هرروز بخوام بپوشم. یه جفت لگینگ قهوه ای دیشب خریدم با چکمه های قهوه ای که پارسال خریده بودم. همش با هم ست شد. از شر شلوار جین لخه پخه زمستونی راحت می شیم اگه پیرهن بپوشیم. البته یه تاپ پیرهنی و کاردیگان هم داشتم ولی گرمم می شه رو هم روهم می پوشم. رو لگینگم شلوار بپوشی گرمتری. ادوارد پیر (اد عزیزم) همون روز اول گفت از این شلوارهایی که فشن ها می پوشن بخر بپوش زیر شلوارت.
ادعزیز ادمهربونم دلم براش تنگ شده....
موهام باز بلند شدن. وقتی بلند می شن دیگه این منم که بدبخت می شم. باید دوباره برم آرایشگاه بگم روشو کوتاه کنه از توش کم کنه. از خودم مدل درمیارم. رنگ هم می خوام موی روشن قشنگتره خداییش.
یکی از پسرای همکلاسیم که تو عمرم یه بارم باهاش جرف نزدم نمی دونم یه عکس از کجا گیرآورده که ماها همه توشیم و مال سال دومه. دوستم تگ شده بود. اینقدر ما دخترا داغونیم که برسونش به توان بی نهایت (البته خودم بیشتر). همه هم مقنعه ها جلو بوده خیلی خنده داره. خیلی خنده داره. یعنی پسرها صدوبیست برابر از ما خوش قیافه ترن.
من که خیلی خندیدم. خوشحالم که دیگه ایران نیستم . امیدوارم بچه هام اگه دختر باشند اونجا بزرگ نشن که یا ازاینور بیفتن یا ازونور. دیشب کلی دخترکانادایی نوجوون اونجا بود. من دوست دارم بچه هام تو این محیطا بزرگ بشن واقعا بزرگ بشن ....