من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

ساعت خوش

من امروز رفتم جیم کلاس low impact. قبلا نگفته بودم من در کلاس یک عنصر فاجع برانگیزم. چون هر کلاسیو یه دفعه فقط می رم. از وسطش می رم. بهم می ریزم. بعد جالبیش اینه که همه کانادایین و بسی خوش اخلاق. منم که قیافم تابلوه. میان بیچاره ها همه کار واسم می کنن. امروز ولی همه سن بالا هم بودند. گفتم ماشالا چه خوب اومدن اینجا ورزش می کنن. خود مربی کلاس بالای شصت و پنج بود و کلی خوشحال و سرحال. گاهی هم می رقصید و عشوه هم میومد خیلی نازبود. گل بود. با منم چندبار شوخی کرد من خندیدم فقط چون واقعا نمی فهمیدم چی می گه یا منظورش چی بود.

بعدش رفتم عین ادم تو ترک دویدم فقط یه ان گفتم بذار واسه امروز بسه یهو فشارمشارم نیفته این وسط جلو ملت ازحال برم.


کلا خوبه جیم. افرین ونوس افرین بچه ها

ماریوی سمت شرقی

امشب با یه عده از دوستا م رفتیم رستوران. یه رستوران ایتالیایی خوشگل با غذایی مزخرف. ولی از اونجایی که اینا گل بودن به من که خوش گذشت. فکر کن همه راس ساعت 8 دم در رستوران بودند. خیلی جالب بود. ما خودمون ده دقیقه دیرتر رسیدیم. گفتند به من که برنامه ریزیم خیلی خوب و عالیه. چون همه اومده بودند!! هیچی دیگه خوب بود در هرشکل.  من به صورت دوره ای به این نتیجه می رسم که توهم دارم. چونکه امروز همه عین فرشته ها رفتار کردند! 


دعای شب پنجشنبه:

خدایا به اموات ما که در بدن خاکی شان اسیر نیستند لذت زندگی ازادانه و عشق را عطا بفرما. خودمان را هم از همین نعمت بهره مند بفرما و مارادربهترکردن جهان افرینش مددکن. 


امین

امان

یه انرژی زیادی نیاز دارم که ازجام بلند شم. صبح می رم افیس باید یه مشت ایرانی نچسب ببینم می رم کافی همینطور میام فیس بوک یهو دیگه احساس می کنم تمام انرژیم از تو بدنم کشیده شده. به خودم می گم خوبه ملتو می شناسی. بعد می گم خوب که چی واقعا. یه مشت نفهم. کاش نمی شناختمشون. ادم بعضی وقتها فکر می کنه مربی مهدکودکه بیشترتا رفیق. اه حالم بهم خورد. دامپ شدین همگی. منم یه جوری خودمو از رو کاناپه بلند کنم.