من در بیشه زار

I cry in the woods

من در بیشه زار

I cry in the woods

من چه جوری تحقیق می کنم؟

می رم سایت IEEE می زنم swim shorts   

 

No connection! Hang up please

نمی تونیم با ادمهای معمولی دوروبرمون ارتباط عمیق داشته باشیم. جرا یه عمر خودمونو گول می زنیم؟ چرا؟  اینقدر معیارهای دوستیمون گاهی وقتها کلیشه و خرکی می شه که باید نشست و بهش خندید. با هرکسی که راحت تری دوست باش.  هیچکس برای هیچکس نمی تونه نسخه بپیچه.  هیچکس هم نمی تونه تایپ یه نفررو تعیین  و اون رو طبقه بندی بکنه.  

(انتهای انشای من) 

 

 

امشب و دیشب هم یه سری اتفاقات خنده دار افتاد یکیش اینکه من امروز با مهسا هفت و نیم قرار داشتم ولی هرچی منتظر شدم خبری نشد که نشد بعدش من و لیلا پیاده رفتیم تا تیم هورتونز و از اونجا با کافیهای تیم هورتونز و کلوچه رفتیم نشستیم یه کافی شاپ دنج و با کلاس. البته به یمن و برکت یکی دیگه از دوستای ماشین دارمون!!!!! این چیزا اصلا تو برنامه من و مهسا نبود. واسه همین وقتی ساعت هشت و ربع  از خواب بیدارشده بود بی خیال نوشته بود ببخشید لالا بودم فارغ از کل ماجرا. بعد که من جواب نداده بودم با شک زده بود شماها رفتین؟؟؟ و بعد از دو دقیقه در اوج ناباوری و ناامیدی در یه تونل تاریک زده بود نه!!!!! بدجنسااااااااا.......... 

 

 

آخی دلم براش سوخت خودش خودشو دودر کرد. دیشبم خودش خودبه خود از مهمونی دودرشد!!! خوشحال نیستم خندم می گیره. از بس که دنبالش گشتم اینور و اونور....

همه چی ارومه

من یه چند وقت می رم مرخصی و خونه تکونی. 

 

از امروزم با تی شرت دارم میام آفیس از فردا با دوچرخه میام دانشگاه! حس بهار رو گرفتی؟

کمک و راهنمایی

بزرگترین شیاهت ری و ونوس اینه که هر دوتاشون کارراه اندازن. برای همه.  البته ری خیلی باتجربه است .مریم رفته بود یه زمانی سرچ کرده بود که این کمک افراطی به دیگران چه جور مرضیه. خوب می شه نمیشه.  چون یه جورایی زندگی خودشم گاهی تحت الشعاع قرار می گیره. امروز ری اومده یه سر آفیس من  یه خط چشم ابی کمرنگ کشیده یودم. تا منو دیده زود می گه بده اون مدادتو می خوام خط ریشمو درست کنم!!!! 

گفتم مداد چیه مداد ندارم. می گه چرا من خودم دارم می بینم بدش به من!!!!  

بعدشم اومده تو کامپیوترمن اینترنت اکسپلوررم ده طبقه بود از بس همینطور منو های مختلف رو اضاف کردم. اونم درست کرد که هیچی نباشه و صفحه بزرگتر بشه. صفحه دیفالتمم گذاشت گوگل. بعدشم گوشی منو برداشته ببینه موزیک چی گوش می دم مرده بودم از خنده. 

بعدشم پرده افیسو برام زده کنار که نور بیاد اونم با چسب نواری!!!! 

 

بعد از ظهر من در یه اقدام خائنانه شاید! با رفیقا رفتیم تیم. وای ری رو هم دیدمش گفتم تو که تیم هورتونز بیا نبودی آره؟ گفت نه من افیس قهوه می خورم. رفتیم قهوه سرراه چند تا اب نبات و شکلات و نخ و اینجور چیزا رو میز گذاشته بودند برداشتیم. با اون نخه پرده رو بستم. مال کمپس  safety  بود. اب نباتش گچ خالص بود حالمون بهم خورد. اومدم افیس نون کشمشی خوردم. 

 

یکی ازبچه ها هم روز ؛زنان و زایمان ؛ رو به من و هما تبریک گفت.

یه پست دیگه

من چون اعصابم خورده گرسنه ام و خوابم میاد می خوام وبلاگ بنویسم.  

 

امروز برای اولین بار یکی از دوستام یه کامپلیمنت راجع به اخلاق من داد. البته قبلش یه کامپلیمنت به گردن بند قلبی ام داد. گفتم اینو روز ولنتاین پوشیده بودم. گفت ا کی برات خریده بود گفتم خودم!!!! هاهاها 

 

ولی سرناهار داشت می گفت فلانی کیلومتر ش شماره نداره من تو جمع  باید مراقبش باشم. اون یکی دوستم گفت ا ویولت رو هم باید مراقب باشی البته. من گفتم آخه چرا؟  

بعد اون دوستم گفت نه ویولت مشکلی نداره اگرم چیزی می گه به خودش می گه نه به بقیه. یعنی چیزی نمی گه که به کسی بربخوره. خوشحال شدم کلی. این یه کامپلیمنت خیلی خوب بود.