-
The great Gatsby3D
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1392 22:29
AMAZING!
-
فوق لیسانس
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1392 03:43
امروز یه نیم ساعت فکر کردم یه نیم ساعتم با یکی از استادا و بچه ها حرف زدم. بعد رفتم به استادم گفتم ببین بیا فوق لیسانسش کنیم. استادمم کلی جا خورد. گفتم اخه این چه وضعیته مندارم. این دکترا به چه دردمن می خوره؟ خیلی کمیته بیخودی دارم. ارشون خوشم نمیاد. استاده گفت تو جدی نمی گی نه؟ خوب بنویس بره دیگه. گفتم بابا اینا...
-
Trisstan
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1392 01:40
He is my roommate now. Cute little guy he is just two years old. When he cries just call him Hey Tristan Tristan, he gets so happy And of course he is German and I am Persian! Quite much in common
-
دنیای کوچیک من
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 05:35
با ایرانی نمیشه زیاد راجع به خدا حرف زد. می گه تو اخوندی. حالا منم نمی خوام راجع به خدا با هرکی هرکی حرف بزنم. خدا مال ادم درست حسابیه. تو اگه می خوای هرهری زندگی کنی برو با من حرف نزن.من از ادم اتیست بیشتر خوشم میاد چون اونم راجع به مقوله فکر کرده و تصمیم گرفته. اونی که می گه مگه مهمه منو یاد خود احمقم می اندازه....
-
ظلم
یکشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1392 06:43
یعنی اینقدری که من به برنت ایمیل زدم هیچکس به من محبت نکرده. البته به جز اون پسره تو دانشگاه. البته من اونموقع بچه بودم. نمی فهمیدم. اونموقع یادمه دوتا ادم مهم تو زندگیم بود. دونفر و من نمی دونستم طرف کدوم برم. الان که فکرشو می کنم می بینم باید با اون پسره تو دانشگاه می موندم. ولی هیچکس به ما یاد نداد که باید...
-
فرهنگ ایرانی
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 03:39
با یه پسرایرانیه آشنا شدم بیچاره میومد دنبالم. چندین دفعه اومدش. تا اینکه یکی دوبار دعوتم کرد خونشون. فک و فامیلشم دوستامن. هیچی عین خواستگار ایرانم بود. خیلی ها رابطه فیزیکی رو بد نمی دونن. شایدم تقصیردختره است. من یه ذره فکر کردم دیدم ما اصلا به جزمهمونی و مساله نزادی واقعا هیچ ربطی بهم نداریم. وقتی ادم خودشو می کشه...
-
سنگین
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1392 23:08
تعریف لباس سنگین هرچی باشه شامل هیچکدوم از لباسای من نمیشه. الان دارم فکر می کنم مثلا دامن گشاد با تی شرت ساده. والا اونم قشنگه. شلوارساده جین با تی شرت ساده. خوب اینکه تیپ دانشگاهمه. اسپورته. موی کوتاه با تی شرت یقه بسته ساده و شلوارکتونی. خداییش موی کوتاه اصلا به من نمیاد. خیلی گردمی شم. ول کن بابا هرکوفتی داری بپوش...
-
ویرد
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1392 09:21
اون روزی تو روزنامه نوشته بودمردم از این دینهای غربی گریزون شدن به ادیان شرقی روی اوردند یا هم اینکه بی دین شدن. وای خدایا من هرروز می شینم با خودم می گم سی وسه سال از عمرمون گذشت یک ادمی رو از تو این مملکت پیدا نکردم که به من بخوره. عجیب غریب. به ماها نمی خورن. البته من خودمم ادم ویردیم. ویرد. به درک. خدایا من اسباب...
-
A Rose for you
جمعه 20 اردیبهشتماه سال 1392 00:03
More beautiful than a rose is the soul that beholds it. Sunny Brooke
-
از نوابغ عصر حاضر
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 01:42
وقتی نمی دونی با مردم چیکارکنی بهترین راهش اینه که خدا رو بندازی وسط. یعنی سه صفحه مطلب بنویس درباره خدا. ودرباره هدف خدا درخلقت. خیلی جالبه. همیشه جواب می ده. راههای مختلفی داره. بستگی داره می خوای درمورد چی بحث کنی. درهرموردی بخوای منطقی بحث کنی قشنگ می شه. مثلا خداوند می فرماید به خلقت من اسیبی نرسانید. این یک مورد...
-
A very beautiful gift
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1392 22:43
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1392 07:07
The gardens may flow with beauty But let us go to the Gardener Himself Rumi
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1392 07:51
بهترین دوست مذکری که داشتم برنت بوده بهترین و قویترین دایولوگهایی که داشتم با برنت بوده بهترین سفری که رفتم برنت بوده بهترین دلیلی که می شه با کسی حرف نزد خیلی عجیبه.. من امروز سی و سه ساله شدم باورت بشه یا داد بزنی بگی نه می رم از بقیه می پرسم... هوا امروز بسیار عالی و اسمان بسی زیبا بود و مرغکان اواز می خوانند دیروز...
-
beautiful
پنجشنبه 29 فروردینماه سال 1392 01:31
من نمیدونم چرا به هرکسی می گم طرف یه مدت تو شوک می ره. خوب حالا عیب نداره با من نگرد. بدبختی اینه که تو نمی دونی بعد شوک چه اتفاقی قراره بیفته. وای جسی خیلی قشنگ گیتار می زنه. گفته بودم جسی الان اومده با ما زندگی می کنه. یازده سالشه همه کار بلده. دوروز دیگه ازدواج می کنه! خدایا چقدر ادم افریدی هرکدوم یه دنیایی هستن...
-
اینده
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 22:55
دوبار با یه اقای باشخصیت ایرانی رفتم بیرون. ایمیل هم زدیم. من که کلا همه رو ریست می کنم. نادر می گه. دفعه سوم بهش گفتم ببین من بهعنوان دوست می خوام با شما صادق باشم. از لحاظ دوستی برای من فرقی نمی کنه که طرف مقابلم مذهبی باشه ولی برای ؛ملاقات؛ کردن یک نفر حتما باید مسلمون باشه به این مفهوم که خداو پیامبرو قران رو قبول...
-
Hypocrites
یکشنبه 25 فروردینماه سال 1392 08:29
The signs of hypocrites are four When he speaks he lies When he makes a promise he breaks it When he is trusted with something he betrays it and when he argues he is rude
-
lets reason together
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 23:46
The stories about Jesus were myths copied directly from stories about Adonis, Tammuz and other middle eastern Gods. If you read much about Paganism and Christianity, you hear a lot about dying and rising Gods. his stuff really got going back in the late 1800s, as part of a wider movement when a guy named James Frazer...
-
اغاز
جمعه 9 فروردینماه سال 1392 03:19
سی و د.سال گذشت. از روزی که به دنیا اومدیم مسلمون بودیم. همه واجبات برما واجب بود. انتخاب دیگه ای وجودنداشت. مدرسه که می رفتیم قران می خومدیم. نمی فهمیدم خدایا چرا قران اینقدر ترسناکه. چرادرسهای بینش اسلامی اینقدر حوصله سر برن. بار نبود که بریم بار. گناه بزرگی جلوی پامون نبود. هوسها بیشتر به مال و پزمحدود می شد....
-
مرثیه ای برای روحم که داغدار شد..
چهارشنبه 7 فروردینماه سال 1392 06:36
نمی خوام باور کنم که همه چیز تموم شده. ولی تموم شده. بوی کلر می شنوم یاد استخر میفتم. یاد هیاهو. یاد خاطره جیکاب. یاد شا سنتر. بوی کلر.... یاد تمام روزای خوب ای اند دابلیو قهوه های داغ یاد همه رستورانهایی که رفتیم. یاد همه جاهایی که باز تجربه کردم. یاد اون خونه قدیمی و پراز اسباب بازی پرخاطره پرروزای پرهیاهو... یاد...
-
verse of the day-proverbs
شنبه 5 اسفندماه سال 1391 23:46
21 He who despises his neighbor sins, But happy is he who is gracious to the poor. 22 Will they not go astray who devise evil? But kindness and truth will be to those who devise good. 23 In all labor there is profit, But mere talk leads only to poverty.
-
زندگی مسخره
شنبه 5 اسفندماه سال 1391 08:30
امشب داشتم فکر می کردم که مشکل من چیه. فکر کن تو طرف مقابل من باشی. دختره هییییچ محبتی نداره. یا داشته ولی تموم شده رفته پی کارش. به دختره می گی می شه بریم نمی دونم فلان جا یه چیزیو بخریم. می دونی که دختره تو این زمینه ها نه نمی گه. به هرحال می رید چون مجبورید. بعد دختره می گه باید بنزین بنزم پا می شه می ره بنزین می...
-
خدایا مانمی دونیم چی درسته پس خودت بهتر می دونی...
جمعه 4 اسفندماه سال 1391 07:06
خدا منو ببخشه. فردای اون روزی که این پست قبلیو نوشتم پاسپورتم گم شد داشتم دیوانه می شدم. بعدا اونجا بود که فهمیدم عزیز من بی خیال این ایرادگیریها شو. اخه من هرچی می نویسم یه شبانه روزم راجع بهش فکر می کنم. هیچی بعد پیدا شد. یعنی زنگ زدم برنت گریه و زاری. اونم زنگ زده بود سفارت گفته بودن نه بی پاسپورت کسیو راه نمی دن....
-
چوعضوی به درد اورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار..
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 09:06
شالوده مسیحیت و حقیقت اون بر حماقت انسانی بنا نهاده شد. از یک دروغ و یک تحقیر برگرفته شده شاخ و برگ گرفته در هم پیچیده به صورت یک افسانه روایت شده و به اینجا رسیده. میوه اون درد ناراحتی و رنج برای اونهایی است که وقتی حق رو در برابر افسانه می بینند به کتمان برمی خیزند. اگر نمی دیدیم چه زندگی غمناکی دارند....باور نمی...
-
مسیحیان نزدیکتر به مسلمانان
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 18:27
The following verses are about what god reveals about Christians to Mohammad: 82. You will find that the people most hostile towards the believers are the Jews and the polytheists. And you will find that the nearest in affection towards the believers are those who say, “We are Christians.” That is because among them...
-
نمایشنامه های غربی
یکشنبه 29 بهمنماه سال 1391 09:47
اخی من خیلی خوشم میاد از این تیکه رومیان. اینجوری که می خونه منو یاد نمایشنامه های شکسپیر می اندازه. درحقیقت فکر می کنم ادبیات غرب از همینجا الهام گرفته: http://www.biblegateway.com/audio/mclean/niv/Rom.8.35
-
کمک کن هم رزمم
چهارشنبه 25 بهمنماه سال 1391 01:26
من و برنت دو هفته دیگه داریم می ریم مکزیگو. بگو مگوی خاصی نداشتیم جدیدا. یه بار برگشت گفت ویو گوش بده تو گوش بده الان تو داری با بچه حرف می زنی یا با ادم بزرگ؟ یه بارم گفت اقاجان باید به طرفت اعتماد داشته باشی وگرنه که هیچی دیگه. من تحت یه سری فشار دیگه هم بودم. بعضی وقتها بگو مگو ها کاملا الکیه. یه بار گفتم ببین من...
-
بدبختی از زمین و اسمون می باره
پنجشنبه 19 بهمنماه سال 1391 07:19
خوبیش اینه که برنت گله. ما خیلی فرق داریم. هیجیمون بهم نمی خوره در ظاهر. اوایل اعصابم خورد می شد. باهاش می رفتم خرید می گفتم ببین الان مردم چی می گن. الان دیگه ازاین احساسات ندارم. ولی دعوا راه انداختم چرا. امشب شیلا موقع بیرون رفتنم می گفت شب ناجوری در پیش داری ها؟ گفتم نه بابا خیلی خنده داره حالا ببینیم به کجا می...
-
ماجرای عزل مدیر
جمعه 13 بهمنماه سال 1391 06:32
داستین پست مدیریتیشو از دست داد. درحقیقت دیگه مدیر گرک نیست. فکر کنم گرک خیلی خوشحال باشه. چون داشت از بی مسولیتیش دیوونه می شد. اون روز بهش گفتم راستی داستین موهاشو قرمرکرده شبیه دخترا شده الان. یه ان دیدم داره می زنه تو سرش گفت خوبه صورتی نکرده. اوه من بلافاصله فهمیدم گفتم مگه استریت نیست؟ ها؟ نه؟ وااااااای خیلی...
-
توهمات دری وری
چهارشنبه 11 بهمنماه سال 1391 07:23
از ادمی که من خوشم میاد ازش توقع قیافه سوسول و نمی دونم تیپ انچنانی نداشته باش. یه داستین داریم خیلی خوشگل و نازه امروز فهمیدم همجنس بازه. خوب اینم ازین. دخترای ایرانی می شینن می گن از بس که ما خوشگلیم کاناداییها عاشقمونن. بروبابا اولا که ما معلوم نیست چی هستیم مسلما نژاد برتری نیستیم و از ما خوشگلتر ریخته بعدشم برو...
-
nasty winter hey! stop it
سهشنبه 10 بهمنماه سال 1391 20:35
one day the whole snow and blizard will be the subject of all my nightmares! The nasty roads are too slippery and i can't live without the car. Brent said that day, somebody has to push down the breaks!!, hey if i push down the breaks 90% possible that we'll be perished right away or i roll over others